خبرگزاری پورانا

PNA

یادی از شهید فنایی، مغز متفکر مقاومت و قربانی توطیه‌های فراموش شده

مهم ترین خبر های هفته

تحلیل های داغ هفته

خبرگزاری پورانا نوشته‌های برتر پیرامون مسائل مهم سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و…را از صفحات اجتماعی گزینش و در بخش “نظرها” به نشر می‌رساند. مسوولیت نوشته‌ها بدوش نویسندگان است.
………………………………………………………………

شهید داکتر فضل احمد فنایی؛ مغز متفکر شورای نظار و قربانی فراموش‌شده تاریخ

داکتر فضل احمد فنایی، که در میان هم‌رزمانش به نام مستعار داکتر عبدالرحمان شناخته می‌شد، در سرآسیاب کابل دیده به جهان گشود. پدرش، سرهنگ نور احمد جمشیدی، از نظامی های دوران خود بود. متکب حبیبیه را به پایان رساندبود و سپس برای ادامه تحصیل راهی دانشگاه جلال‌آباد شد بود، از دانشکده پزشکی فارغ‌ شده بود.

داکتر عبدالرحمان، با هوش و درایت کم‌نظیرش، به یکی از چهره‌های برجسته در میان مجاهدین بدل شد. نبوغ سیاسی و نظامی او چنان بود که از وی به‌عنوان مغز متفکر شورای نظار یاد می‌کردند. در دوران مبارزه، توانست ارتباطات گسترده‌ای در درون رژیم کمونیستی برقرار کند و با ایجاد ۵۱ شبکه اطلاعاتی در کابل، نقشی کلیدی در ساختار اطلاعاتی جبهه مقاومت ایفا نماید. نفوذ و تدبیرش باعث شد که او نه‌تنها در داخل افغانستان بلکه در میان حلقات سیاسی و استخباراتی خارجی نیز چهره‌ای شناخته‌شده باشد.

‏پس از فرمانده مسعود، کمتر کسی به‌اندازه داکتر عبدالرحمان به عمق سیاست، جنگ و دیپلماسی آگاه بود. در میان نزدیک‌ترین یاران شهید مسعود، کسی فهم و بینش او را نداشت. رابطه‌اش با شهید استاد برهان‌الدین ربانی نیز بسیار نزدیک بود و در تمام تحولات سیاسی، نقش کلیدی ایفا می‌کرد.

وی نخستین کسی بود که برای تحویل‌گیری کابل از رژیم کمونیستی وارد پایتخت شده بود.

‏او در دوران دولت اسلامی افغانستان، سیاستمداری مدبر و تأثیرگذار بود. چندین‌بار برای توقف جنگ و صلح میان جناح‌های درگیر تلاش کرد. در حمله شورای هماهنگی به ریاست‌جمهوری، در میان آتش و خون خود را به مارشال دوستم رساند تا از شدت جنگ بکاهد. در همان زمان، داکتر تارشی در ارگ نزد رئیس‌جمهور مشغول رایزنی بود و داکتر عبدالرحمان در سوی دیگر نزد مارشال دوستم برای پایان دادن به نبردها تلاش می‌کرد.

زمانی که نصیرالله بابر وزیر داخله به مزار شریف نزد مارشال دوستم رفته بود تا او را برای همکاری با طالبان قانع سازد، داکتر عبدالرحمان بی‌درنگ وارد جلسه شد. درگیری لفظی شدیدی میان او و بابر درگرفته بود اما با تدبیر خود، از طریق مخابره، فرمانده مسعود را به دوستم وصل کرد و در نهایت، موفق شد که این توطئه را خنثی کند.

پس از فرمانده کل مقاومت، بیشترین بار سنگین مقاومت و دولت اسلامی بر دوش داکتر عبدالرحمان بود. او بارها در خانه ما حضور داشت و با خانواده‌اش، به‌ویژه برادرش عبدالاحد جمشیدی، رابطه نزدیکی داشتم. همسرش، داکتر فروزان فنایی، از اهالی روستای ما بود. مادر گرامی‌اش نیز از مردم شمالی بود.

ترور داکتر عبدالرحمان، نه‌تنها ضربه‌ای به حوزه مقاومت، بلکه آغاز سقوط حوزه ما به دست افراد خودخواه، قدرت‌طلب و ناآگاه بود. اگر او زنده می‌ماند، با توجه به ارتباطات وسیعی که در سطح داخلی و خارجی داشت، بی‌تردید بهترین جایگزین برای حامد کرزی بود. اما خیانت و بازی‌های سیاسی، خام او را از میان برداشتند و امروز، کمتر کسی از این شخصیت تأثیرگذار یادی می‌کند.

 

‏در بیست سال گذشته، هیچ مراسمی در شأن این مرد بزرگ برگزار نشده است. نزدیک‌ترین یارانش، مانند داکتر محی‌الدین مهدی، کریم هاشمی و دیگران، هیچ‌گاه از او یاد نکرده‌اند، گویی عبدالرحمان هیچ‌گاه در این تاریخ وجود نداشته است! تنها عبدالحی خراسانی هر سال در فیسبوک یادی از او می‌کند، و دیگران در سکوتی شرم‌آور فرو رفته‌اند.

…………………………….

نویسنده: حامد رهگذر

برگرفته شده از: صفحه اکس حامد رهگذر

سایر مقالات پیشنهادی پـــــــــورانا

عضویت در خبر نامه پورانا

جهت عضویت در خبر نامه فرم زیر را پر نمایید.