خبرگزاری پورانا

PNA

دلیل برآشفتگی خلیلزاد از برگزاری نشست احتمالی مخالفان طالبان در پاکستان چیست؟

مهم ترین خبر های هفته

تحلیل های داغ هفته

از روزی که رسانه‌ها خبری را در مورد نشست احتمالی شماری از چهره‌های مدنی، سیاسی و فعالان ضد طالبان در پاکستان نشر کرده‌اند، خلیلزاد مواضع تند و برآشفته‌حالانه‌ای در برابر این رویداد اتخاذ کرده است. او ابتدا این نشست را «تحریک‌آمیز» خواند و سپس عنوان کرد که این نشست از سوی آی اس آی سازماندهی شده است.
چند نکته در باره نشست احتمالی چهره‌های مخالف طالبان و دلایل برآشفتگی خلیلزاد قابل تذکر است:
۱- نشست احتمالی پاکستان، یک نشست مقدماتی است و از بسیاری جهات تا آن اندازه بزرگ و مهم نیست که مثلا خلیلزاد آن را بزرگ‌نمایی می‌کند. هنوز در باره ترکیب اعضای این نشست، اهداف، برنامه‌ها، نتایج و پیامدهای آن حرف و حدیث‌های زیادی وجود دارد. برخی از چهره‌ها در ترکیب هیأت اشتراک کننده در این نشست حضور دارند که سابقه سیاسی خوبی ندارند و نیات و مطامع شان از این نشست زیر شک و تردید قرار دارد. اما نفس برگزاری این نشست حایز اهمیت است. این اولین نشست در مخالفت با طالبان در کشوری است که از حامیان و بانیان طالبان به شمار می‌رود. به همین دلیل است که خیلی‌ها باور نمی‌کنند، پاکستان براستی نشستی در ضدیت با طالبان برگزار کند. بنابراین از نظر اینکه این نشست می‌تواند سرآغازی برای فصل جدیدی از سیاست منطقه‌ای پاکستان در قبال طالبان باشد، حایز اهمیت است. به احتمال زیاد پاکستانی‌ها به عمد این نشست را با ترکیبی برگزار می‌کنند که زیاد حساسیت بر انگیز نباشد اما بتوان به عنوان نقطه آغاز یک حرکت در آینده آن را ارتقا داد. پاکستانی‌ها به حتم این نکته را در نظر دارند که بسته به اینکه طالبان چه واکنشی به این نشست نشان می‌دهند یا در واقع چقدر آن را جدی می‌گیرند و حاضر به تمکین در برابر خواست‌های پاکستان می‌شوند، در باره آینده این نشست تصمیم‌گیری می‌کنند. یعنی از این منظر این نشست بیشتر جنبه آزمایشی دارد. اگر طالبان جدی بگیرند و امتیازهای متوقعه پاکستان را به اسلام‌آباد بدهند، شاید پاکستان زیاد در باره انکشاف این نشست تلاش نکند. اما هرگاه طالبان از کنارش به سادگی عبور کنند، احتمالاً پاکستان گام‌های جدی‌تر بردارد. احتمالاً خلیل‌زاد به طالبان می‌خواهد همین پیام را برساند که این نشست را جدی بگیرید.
۲- گرچه دشوار است که باور کرد پاکستان علیه طالبان کارهای جدی انجام بدهد اما اگر به تغییر شرایط نگاه کنیم، دشواری این باور کم می‌شود. سیاست عرصه آزمون و خطا است و از تجربه زیسته متاثر است. با آنکه پاکستان طالبان افغانستان را ایجاد کرد و تا برگشت دوباره شان به قدرت از آنان حمایت کرد، اما در چهار سال اخیر، پاکستان چندان از ثمره کارش در حمایت از طالبان راضی نبوده و بلکه با مشکلاتی مواجه شده که طالبان در نقش عامل آن دیده می‌شوند. افزایش ناامنی در پاکستان با حملات طالبان پاکستان و ارتش آزادی بخش بلوچستان، یکی از این پیامدها بوده است. در کنار این چهار سال تجربه، تجربه بیست ساله دوره جنگ و گریز طالبان نیز حاوی نکاتی است که روابط طالبان و پاکستان را دچار بدگمانی و بی‌اعتمادی کرده است. پاکستانی‌ها در سال ۲۰۰۱ تحت فشار دولت بوش، به طالبان پشت کردند و حتا به امریکا کمک کردند که رژیم شان را سرنگون کند. ملا عمر رهبر طالبان در پاکستان به شکل مرموزی کشته شد. بسیاری از فرماندهان طالبان به همکاری اطلاعاتی آی اس آی هدف قرار گرفته و کشته شدند. بسیاری از رهبران طالبان یک دوره در زندان‌های طالبان به عنوان تروریست گذراندند. خطی از بی اعتمادی که میان طالبان و پاکستان ایجاد شد، منجر به ایجاد دفتر قطر در سال ۲۰۱۱ با حضور طالبان ناراض از پاکستان بود. یکی از اینها ملا برادر بود که از زندان پاکستان تحت فشار امریکا بیرون شد و به قطر برده شد. مبتکر این کار خلیلزاد بود. در واقع خلیلزاد خواست که فاصله میان پاکستان و طالبان را چاق کند و به زعم خودش استقلال طالبان را از پاکستان بگیرد. ایجاد دفتر قطر به این معنا بود که باید پاکستان نسبت به این‌که طالبان صد در صد در خدمت اهداف این کشور خواهد بود، با شک و تردید نگاه کند. پاکستانی‌ها متوجه این امر شدند که تلاشی برای دور کردن طالبان از پاکستان وجود دارد. در واقع پاکستانی‌ها از همان زمان کوشش کردند که نقش تضعیف شده خود در زمینه کنترول طالبان را بازیابی کنند که تا حدودی در این زمینه موفق شدند اما غایله پایان نیافت. هنوز کسانی در میان طالبان هستند که تحت تلقینات کرزی و خلیلزاد و…میل دوری از پاکستان را دارند و می‌خواهند به این رابطه پیچیده و گیچ کننده پایان دهند. اما از آنجا که پاکستان نیز نفوذی‌های قدرتمند خود را در میان طالبان دارد، نیروهای رقیب متوجه این نکته هستند و می‌دانند که تشدید رقابت ممکن به فروپاشی اتحاد طالبان منجر شود.

با توجه به این نکات، خلیلزاد در واقع به عنوان معمار فاصله مدیریت شده میان طالبان و پاکستان، خود را در نقش رقیب پاکستان می‌داند و تلاش می‌کند که در این زمینه مشورت‌های خود را بدهد و در صورت لزوم مستقیم وارد عمل شده و از حد و حدود خود بگذرد و اقدام به صدور توصیه‌های اخلاقی کند. آنچه خلیلزاد می‌خواهد این است که در شگافی که او بین طالبان وپاکستان ایجاد کرده، نیروی دیگری بدون اجازه داخل نشود. به ویژه این نیرو نباید نیروهای ضد طالبان از اردوگاه شمال و مقاومتگران باشد. در واقع خلیلزاد می‌خواهد که انحصار مدیریت رابطه طالبان و پاکستان را بدست داشته باشد. اگر خوب می شود یا خراب باید تحت نظارت و کنترول خلیلزاد این اتفاق بیافتد. به همین جهت وقتی پاکستانی‌ها می‌خواهند حرکتی را انجام دهند که خلاف میل و اراده خلیلزاد است و زمینه ساز ورود سایر نیروها به داخل درز ایجاد شده میان طالبان و پاکستان می‌گردد، خلیل‌زاد تمام قد وارد میدان شده و به امر و نهی می‌پردازد.
۳- خلیلزاد در نگرانی از ورود نیروهای مخالف طالبان در بازی میان پاکستان و طالبان، مطامع قومی را در نظر دارد. استراتیژی خلیلزاد از همان اول این بوده که پاکستان از گروه‌های پشتونی در افغانستان برای استقرار حاکمیت پشتونی مطلقه حمایت کند اما این حمایت به معنای زیربار پاکستان رفتن حاکمیت پشتونی در کابل نباشد. این کار سختی است. در واقع در این نگاه، خلیلزاد پاکستان را ابزاری در جهت تحقق اهداف و ایده‌های قومی خود در نظر می‌گیرد. پشتونیست‌ها همه همین نگاه ابزاری را در باره پاکستان دارند. در حالی که پاکستان نیز عین همین نگاه را به گروه‌های و حاکمیت‌های پشتونی دارد. پاکستان می‌خواهد که گروه‌ها و حاکمیت‌های پشتونی را همچون ابزاری در جهت تحقق اهداف منطقه‌ای خود استفاده کند اما این گروه‌ها و حکومت‌ها نباید در حدی از توانمندی برسند که برای پاکستان مشکل‌‌ساز شوند. حالا مثلا حاکمیت پشتونی طالبان برای پاکستان دردسرساز شده است. پشتون‌های آنسوی خط دیورند سودای تشکیل دولت مستقل را در سر دارند و در این کار طالبان افغانستان و هند مشترکاً آنان را حمایت میکنند. این کار می‌تواند منجر به تجزیه پاکستان شود و به این کشور خطر تمامیت ارضی ایجاد کند که طبعاً خط سرخ است. پاکستانی‌ها می‌دانند که به طریق دیگری نمیتوانند طالبان افغانستان و طالبان پاکستان را از دعوای مورد نظر شان منصرف بسازند.
۴- برای پشتونیست‌ها همیشه مدیریت سیاست داخلی و خارجی دشوار بوده است. چون نقشه و برنامه‌ای که پشتونیست‌ها در سر دارند هم برای اقوام غیرپشتون تهدید نابودی و حذف را ایجاد می‌کند و هم برای پاکستان خطر تجزیه را. این در واقع آشکار شدن و به بن بست رسیدن تناقضی است که در نگاه ابزاری دو طرف پاکستان به پشتون ها و پشتون‌ها به پاکستان وجود دارد. تجربه سیاسی صد ساله درافغانستان به ما می‌گوید که پشتون‌ها حذف ساختارها و جریان‌های سیاسی غیرپشتون را یکی از ماموریت‌های عمده و اساسی خود تعریف کرده و همه حکام پشتون در همین جهت کار کرده‌اند. آنان اما نگران این موضوع اند که حذف غیرپشتون‌ها و وادار کردن آنان برای کنار گذاشتن دعوای قدرت و زعامت و مشارکت، از یک طرف بدون حمایت خارجی ممکن نیست و از سوی دیگر می‌تواند موجب سقوط اقوام دیگر در دامن خارجی‌ها شود. بنابراین همیشه پشتونیست‌ها از یک سیاست زیکزاکی استفاده کرده‌اند. اگر یک گام در جهت حذف و سرکوب برداشته‌اند، کوشش کرده‌اند که گامی در جهت حفظ آنچه آنان وحدت ملی می‌خوانند نیز بردارند. همان سیاست خم خم رفتن صیاد ز بهر صید مرغان! خلیلزاد از این منظر، نگران است که مبادا جریان‌های سیاسی و نظامی غیرپشتون وارد مراحلی از همکاری با پاکستان شوند که برگشت ناپذیر باشد و بتواند راهبرد ثبات‌سازی برای حاکمیت پشتونی‌-طالبانی را ناکام بسازد.۵- جریان‌های سیاسی غیرپشتون تا کنون در این زمینه با عالمی از وسواس، بی‌برنامه‌گی، ترس، جبن، گذشته‌گرایی و احساسات‌گرایی در سیاست بوده‌اند. این خصیصه‌ها در سیاست شمالی‌ها و مقاومتی‌ها و غیرپشتون‌ها، در بیست ساله دوره جمهوریت بسیار زیان‌بار بود و با گذشت هر روز آنان را از متن به حاشیه سیاست برد و در نهایت میدان به طالبان خالی شد. حتا هم اکنون نیز حضور چند چهره غیرپشتون در نشست آینده پاکستان از نظر بسیاری‌ها کفر تلقی شده و حماقت توصیف شده است. این تلقی به خصایل فوق‌الذکر جریان سیاسی شمال ارجاع می‌دهد. اگر شجاعت لازم سیاسی باشد و اگر طرح و برنامه روشن برای آنچه قرار است در آینده انجام شود، وجود داشته باشد، نیازی به ترس و وسواس نیست. طبیعی است که پاکستان شیادترین بازیگر منطقه‌ای است اما امروز این کشور در موقعیتی قرار گرفته که مجال مانور بیشتری در بازی‌های چندگانه ندارد. این موقعیت باید درک گردد. یک جریان با برنامه و هدفمند همانگونه که شجاعت اقدام در بستن ایتلاف‌های جدید سیاسی را دارد، این توانایی را هم می‌تواند داشته باشد که یک رابطه همکاری پر از وسواس را به یک همکاری سودآور در جهت تحقق اهداف میدانی تبدیل کند. این ظرفیت را جریان‌ها و نیروهای سیاسی غیرپشتون در خود ایجاد کنند. با پاکستان اگر نمی‌توانند دوستی کنند، می‌توانند همکاری‌ای داشته باشند که بوسیله آن حضور خود شان در ساختار قدرت در کشور شان بازتعریف و بازیابی شود. این کار ناممکن نیست. روابط امروزی میان کشورها و گروه‌ها بر پایه سود و زیان ایجاد و استمرار پیدا می‌کند. آدمی مثل خلیلزاد که با روانشناسی و جامعه شناسی سیاسی جریان شمال به خوبی آگاه است، طبعاً تلاش می‌کند که روی نقاطی انگشت بگذارد که این جریان را از انجام حرکت‌های مفید و موثر ضد طالبانی باز دارد. او با بیان این‌که نشست آتی پاکستان را آی اس آی مدیریت می‌کند، میخواهد به اذهان عامه و حافظی جمعی مردم افغانستان و جریان شمال تلنگر بزند که سیاسیون شما جاسوس هستند. این اتهام در جریان شمال بسیار بد معرفی شده است. عده‌ای ناخواسته روایت خلیلزاد را تقویت می‌کنند.
نویسنده: نورالله ولی‌زاده

سایر مقالات پیشنهادی پـــــــــورانا

عضویت در خبر نامه پورانا

جهت عضویت در خبر نامه فرم زیر را پر نمایید.