جابجایی مقامهای طالبان همزمان با درگیری با پاکستان؛ ۱۵ مقام تغییر و تبدیل شدند

هبتالله آخوندزاده، رهبر طالبان در یک فرمان تازه ۱۵ مقام این گروه را جابجا کرده است. این جابجاییها شامل چهار معین وزارتها، سه والی، سه معاون والی، چهار پست در نهادهای امنیتی طالبان و یک شهردار طالبان است.
بر اساس این فرمان، رهبر طالبان افراد در سمتهای زیر جابجا شدهاند:
1- محمد قاسم خالد، والی پیشین طالبان در نیمروز به عنوان معین مبارزه با مواد مخدر در وزارت داخله؛
2- محمد وزیر پادشاه به عنوان معین تأمینات وزارت داخله؛
3- عبدالحق همکار، معین پیشین مبارزه با مواد مخدر وزارت داخله، به عنوان معین مالی و اداری وزارت فواید عامه؛
4- محمد امین جان عمری، والی پیشین طالبان در بادغیس، به عنوان معین مالی و اداری وزارت مخابرات و تکنولوژی معلوماتی؛
5- عبدالقیوم روحانی، والی پیشین طالبان در خوست، به عنوان فرمانده قول اردوی ۲۰۳ منصوری طالبان؛
6- محمد حنیف حمزه، معین پیشین مالی و اداری وزارت مخابرات طالبان، به عنوان والی طالبان در بادغیس؛
7- عبدالمنان محمود، رئیس پیشین ارکان قول اردوی مرکزی ۳۱۳ طالبان، به عنوان والی در نیمروز؛
8- عبدالله مختار، معین پیشین تأمینات وزارت داخله طالبان، به عنوان والی در خوست؛
9- محمد اسماعیل راسخ، فرمانده پیشین قول اردوی ۲۰۳ منصوری طالبان، به عنوان فرمانده امنیه طالبان در جوزجان؛
10- محبالله حماس، معاون پیشین طالبان در زابل، به عنوان فرمانده امنیه ولایت ننگرهار؛
11- سیدالرحمن، معاون پیشین طالبان در میدان وردک، به عنوان معاون والی طالبان در زابل؛
12- فریدالله قیام، فرمانده پیشین امنیه طالبان در ننگرهار، به عنوان معاون والی در میدان وردک؛
13- سردار محمد مدنی، رئیس پیشین سرحدات و قبایل طالبان در لوگر، به عنوان معاون والی طالبان در غزنی؛
14- عبدالستار صابر، فرمانده پیشین امنیه طالبان در جوزجان، به عنوان رئیس ارکان قول اردوی مرکزی ۳۱۳؛
15- عبدالرشید، معاون پیشین والی طالبان در غزنی، به عنوان شهردار طالبان در خوست تعیین شده است.
این جابجایی در حالی صورت گرفته که تنشها میان طالبان و پاکستان به مرز درگیری و رویایی مستقیم کشیده شده و در سه روز اخیر درگیری تلفات سنگینی بر طالبان وارد کرده است. مشخص نیست که این جابجاییها به درگیری با پاکستان و آرایش نیروهای طالبان برای آمادگی با شرایط جدید است یا خیر.
جزییات بیشتری در مورد کیستی افراد جابجا شده منتشر نشده است. مقامهای طالبان معمولاً افراد ناشناختهای هستند که کمتر در رسانهها حضور پیدا میکنند و اطلاعات اندکی در مورد آنان وجود دارد.
ناظران میگویند که جابجاییهای تازه از الگوی قدیمی جابجایی مقامها در سیستم اداری-سیاسی افغانستان پیروی میکند. به این معنا که افراد جدیدی در میان گماشته شدهگان دیده نمیشود و یک فرد از یک موقف به موقف دیگر تغییر و تبدیل میشود.
انتقاد دیگری که به روند جابجاییها در رژیم طالبان وارد است این است که پستهای مهم و کلیدی به طالبان پشتونتبار و وفادار به ملا هبتالله و یا هم وفادار به حلقات قدرتمند دیگر نظیر سراجالدین حقانی سپرده میشود و افراد بیرون از این دو دایره نمیتوانند به پست بلندی در رژیم طالبان دست یابند.
معاون پشین رأیزن فرهنگی ایران در کابل: طالبان در روابط فرهنگی دو کشور محدودیت ایجاد میکنند

مجتبی نورزی، معاون پیشین رأیزن فرهنگی سفارت ایران در کابل گفت است که طالبان به پدیدههای فرهنگی نگاه متصلب دارند و با خوانش سختگیرانه از اسلام روز به روز سختگیرتر میشوند و به سمت اصلاح پیش نمیروند.
این مقام پیشین سفارت ایران در کابل به خبرگزاری ابنا گفته است:«میبینیم که بیان اعتقادات و یک انتقاد ساده باعث محکومیت و زندان میشود. ازینرو حق هرگونه اظهار نظری از آحاد مردم گرفته شده است.»
وی وضع مالیاتهای سنگین برای ناشران از سوی طالبان از اقداماتی دانسته که منجر به رکود در بازار کتاب افغانستان شده است.
آقای نوروزی، افزوده که مهاجرت گسترده قشر باسواد، تعطیلی مدارس دخترانه و تعطیلی دانشگاهها از جمله مسائلی است که بازار کتاب افغانستان را تحت تاثیر قرار داده است.
او گفته است: طالبان به تنظیمات کارخانه برگشته است و مدام در حال افزایش ممنوعیتها هستند.»
وی همچنان با بیان اینکه شمار زیادی از نویسندگان مطرح ایرانی در فهرست نویسندگان کتابهای ممنوعه طالبان قرار دارند، گفت:« این کار نوعی ایجاد محدودیت در مسیر روابط فرهنگی دو کشور است.»
وی در ادامه خطاب به مقامهای دولت ایران گفته است: «مسئولان نباید بگذارند همه مسائل فرهنگی دو ملت توسط طالبان تصمیم گرفته و اجرا شود.»
آقای نوروزی بر ضرورت فشارهای اجتماعی داخلی بر طالبان نیز اشاره کرده و گفته است:«بدون فشار اجتماعی جدی از داخل، واکنشهای بینالمللی و منطقهای چندان موثر نیست.»
یک روز پیش رسانههای ایران گزارش دادند که طالبان درخواست تغییر نام شفاخانه امام خمینی در بامیان را دادهاند که با مخالفت سفارت ایران در کابل مواجه شده است.
ایران با طالبان روابط گسترده دارد اما فرهنگیان دو کشور میگویند که این روابط بر مدار ارزشهای فرهنگی مشترک میان دو کشور نمیچرخد و مصلحتهای سیاسی در جانب ایران باعث میشود تا این کشور از فشار لازم بالای طالبان بخاطر اقدامات ضد فرهنگی این گروه استفاده نکند.
یکی از ارزشهای فرهنگی مشترک میان ایران و افغانستان زبان فارسی است. زبان فارسی در افغانستان یگانه زبان بینالقومی است که اکثریت شهروندان با آن تکلم میکنند. در همین حال، هفتاد درصد جمعیت افغانستان را اقوام فارسی زبان تشکیل میدهند.
ایران با ابراز نگرانی از تشدید تنش میان طالبان و پاکستان، برای میانجیگری اعلام آمادگی کرد

اسماعیل بقایی سخنگوی وزارت امور خارجه ایران با ابراز نگرانی از تنشهای اخیر میان طالبان و پاکستان، بر آمادگی تهران برای هرگونه مساعدت به منظور کاهش تنش و حل اختلافات از طریق گفتوگو تأکید کرد.
بقایی امنیت و ثبات در محیط پیرامونی ایران را «فوقالعاده مهم» خواند و گفت جمهوری اسلامی ایران معتقد است هرگونه تنش بین افغانستان و پاکستان میتواند تبعاتی فراتر از مرزهای این دو کشور داشته باشد.
وی از هر دو طرف خواست که «خویشتنداری» کرده و اختلافات خود را از طریق «گفتوگو و تعامل» حل و فصل کنند.
به گزارش رسانههای ایران، محمدرضا بهرامی، مدیرکل آسیای جنوبی وزارت امور خارجه ایران نیز با محمد صادق خان، نماینده ویژه پاکستان در امور افغانستان، گفتوگوی تلفنی انجام داده و بر ضرورت کاهش تنشها، تقویت همگرایی منطقهای و استقرار ثبات تأکید کرده است.
بهرامی نیز در این گفتگو بر آمادگی ایران برای کمک به کاهش تنشها میان افغانستان و پاکستان خبر داده است.
پیش از این، وزیر امور خارجه ایران از پاکستان و طالبان خواست که از خود خویشتنداری نشان دهند و برای حل بحران از مسیر گفتوگو اقدام کنند. وی افزود که مقرر شده وزیران خارجه ایران و پاکستان بهعنوان نمایندگان ویژه در امور افغانستان تبادل نظر کنند.
درگیری میان طالبان و پاکستان، دو روز پیش زمانی آغاز شد که طالبان اعلام کردند که در یک اقدام تلافیجویانه به حملات هوایی پاکستان بر کابل و پکتیکا، شماری از پاسگاههای مرزی پاکستان را هدف حمله قرار داده و به تصرف خود در آوردهاند. سخنگوی طالبان مدعی شد که ۵۸ نظامی پاکستانی در حمله طالبان کشته شدهاند. پاکستانیها نیز مدعی شدند که ۲۰۰ عضو طالبان و «تروریستهای وابسته» به آنان در حملات متقابل نیروهای پاکستان کشته شده و ۱۹ پاسگاه طالبان به تصرف نیروهای پاکستانی در آمده است.
ریشه این درگیریها به ادعای پاکستان در مورد حمایت طالبان افغانستان از طالبان پاکستان بر میگردد. مقامهای پاکستانی میگویند که با برگشت طالبان به قدرت درافغانستان، ناامنیها در پاکستان افزایش یافته و مسوول آن طالبان پاکستاناند که از حمایت طالبان افغانستان برخورداراند.
در پی درگیریهای اخیر، وزارت خارجه پاکستان در بیانیهای بیسابقه، با استفاده از عنوان «رژیم طالبان»، خواستار آزادی مردم افغانستان و تشکیل یک نظام دموکراتیک در این کشور شد.
ناظران میگویند که تنشها میان طالبان و پاکستان به مرزهای برگشت ناپذیر رسیده و بعید است که میانجیگری کشورهای ثالث این مشکل حل گردد. قبلاً پاکستانیها گفتهاند که از راههای مختلف برای حل مشکلات از طریق گفتوگو تلاش کردهاند اما طالبان حاضر به همکاری نشدهاند. سه روز پیش نخست وزیر پاکستان گفت که صبر این کشور در قبال طالبان به پایان رسیده است.
جبهه مقاومت مسوولیت انفجار کندز را به عهده گرفت و از کشته شدن ۳ عضو طالبان خبر داد

جبهه مقاومت ملی با نشر خبرنامهای گفته است که نیروهایش شنبهشب، ۱۹ میزان/مهر، در شهر کندز، بر افراد طالبان حمله کردهاند که در نتیجه آن ۳ عضو طالبان کشته شده و ۲ عضو دیگر این گروه زخمی شدهاند.
در خبرنامه آمده که حمله در حوزه سوم در ساحه کوچه چهل دختران واقع مسیر جاده آزادی بر یک موتر حامل طالبان انجام شده است.
روز گذشته برخی از رسانهها به نقل از منابع محلی از وقوع یک انفجار شدید در شهر کندز خبر دادند اما جزییات بیشتری از این رویداد گزارش نشده بود.
جبهه مقاومت ملی تصریح کرده که در این عملیات به نیروهایش و مردم غیرنظامی آسیبی نرسیده است.
پیشتر جبهه آزادی نیز از کشته شدن یک عضو طالبان و زخمی شدن یک عضو دیگر این گروه در حمله نیروهای این جبهه در حوزه سوم امنیتی شهر کندز خبر داد.
ولایت کندز، یکی از ولایتهایی است که جبهات ضد طالبان بیشتر در آن فعال هستند و مسوولیت حملات متعدد به طالبان را به عهده میگیرند
طالبان بدخشانی ۸ عضو هلمندی و کندهاری طالبان را کُشتند

منابع محلی در ولایت شمال شرقی بدخشان به رسانهها گفتهاند که در درگیری میان طالبان بدخشانی تاجیکتبار با طالبان هلمندی و کندهاری پشتونتبار در شهرستان/ولسوالی یاوان این ولایت، ۸ عضو هلمندی و کندهاری طالب کشته شدهاند. برخی از منابع خبری آمار کشته شدهها را ده تن عنوان کرده و گفتهاند که دو طالب بدخشانی نیز در این درگیری کشته شدهاند. دو تن در این درگیری زخمی شدهاند.
این درگیری پس از آن رخ داده که طالبان کندهاری و هلمندی، یک معدن طلا را به حمایت والی طالبان در بدخشان تصرف کرده و آن را بدون سهم دادن به طالبان محلی بدخشان برای خود استخراج کردهاند. طالبان بدخشانی پس از آنکه محکمه طالبان به شکایت مردم محل در مورد تصرف و غصب معدن طلا توسط طالبان غیربومی پاسخ نداده، بالای طالبان هلمندی و کندهاری مستقر در معدن یورش بردهاند.
به گفته منابع، درگیری در منطقه «یالور» شهرستان/ یاوان راغ بدخشان رخ داده و تا صبح امروز دوشنبه، ۲۱ میزان/مهر، نیز ادامه داشته است.
منابع محلی به رسانهها گفتهاند که در این درگیری، مدیر حقوق و آمر ترافیک طالبان در شهرستان یاوان نیز کشته شدهاند.
گفته شده که طالبان هلمندی با حمایت والی و فرمانده امنیه این گروه در بدخشان، معدن طلا را به تصرف خود درآورده بودند.
درگیری میان طالبان بومی تاجیکتبار در بدخشان و طالبان غیربومی عمدتاً کندهاری و هلمندی در گذشته نیز بارها اتفاق افتاده که یکی از دلایل عمده آن زورگویی و تبعیض قومی طالبان پشتون در برابر طالبان بومی عنوان شده است.
منابع آگاه در بدخشان میگویند که اختلافها به این دلیل میان طالبان تاجیک و پشتون در بدخشان به درگیری تمام عیار مسلحانه تبدیل میشود که مقامهای محلی طالبان، که آنان نیز غیربومی هستند، به حمایت از طالبان پشتون میپردازند. موضوعی که باعث برانگیخته شدن خشم طالبان بومی و مردم محل میگردد.
در درگیریهای گذشته میان طالبان بومی و غیربومی در بدخشان، مردم نیز عمدتاً در کنار طالبان بومی قرار گرفته یا برعکس مواردی بوده که طالبان بدخشانی به حمایت از مردم محل وارد جنگ و درگیری با طالبان پشتونتبار شدهاند.
بدخشان عمدتاً یک ولایت تاجیکنشین است که از منابع معدنی سرشار طبیعی برخوردار است. استخراج معادن طلا در بدخشان توسط شرکتهای جنوبی متعلق به طالبان پشتونتبار که در همکاری با شرکتهای چینایی صورت میگیرد، منجر به درگیریهای متعدد در این ولایت میان طالبان شده است.
مردم محل و طالبان محلی میگویند که معادن ثروت طبیعی مردم این ولایت است و نباید طالبان غیربومی پشتونتبار بدون اجازه و سهم مردم محل اقدام به استخراج معادن کنند. آنان در گذشته بارها طالبان را متهم به تاراج معادن کردهاند. مردم چندین مرتبه دست به اعتراض خیابانی زده و خواستار پایان دادن به روند استخراج بیرویه معادن و اخراج والی و مقامهای پشتونتبار طالبان از این ولایت شدهاند. شکایت و اعتراضی که تا کنون طالبان به آن اعتنایی نکردهاند.
چندی پیش رسانههای غربی گزارش دادند که کنترول معادن طلای بدخشان در اختیار بشر نورزی از افراد نزدیک به رهبر طالبان است. بشر نورزی به عنوان یکی از قاچاق بران عمده مواد مخدر در سطح جهان شناخته میشود که پارسال طالبان آن را از زندان امریکا در ازای رهایی دو شهروند امریکایی آزاد کردند.
مردم محل میگویند که بدخشانیان از فقر و بیکاری گسترده رنج میبرند اما معادن شان از سوی طالبان پشتون تاراج میشود.
طبق گزارش اخیر سازمان جهانی بهداشت، سوء تغذیه کودکان و مادران در بدخشان حالت بحرانی دارد و در هر سه روز یک کودک بدخشانی به دلیل ابتلا به سوء تغذیه جانش را از دست میدهد.
سادهسازی جنگ طالبان و پاکستان، سطحینگری است

جنگ طالبان و پاکستان را بسیاریها باور نمیکنند و آن را بسیار سادهسازی میکنند. در باره این جنگ بسیاریها حرف شان این است که بادار و برده یا پدر و فرزند با هم نمیجنگند و اگر هم که بجنگند، جنگ واقعی و تعیین کننده و سرنوشتساز نخواهد بود. این تحلیل از جنگ به گذشته ارجاع میدهد. اینکه طالبان دست ساخت و دستپرورده طالبان هستند و بنابراین نه پاکستان حاضر است با این گروه بجنگد و نه هم طالبان توان و اراده چنین جنگی را دارند. البته تا جاییکه به اراده طرفین مربوط است، میتوان تحلیل بالا را درست دانست. یعنی اگر بنا به روابط گذشته باشد، هیچ یک از طرفین از ابتدا تمایل به جنگ نداشت. یا در واقع میتوان گفت که پاکستانیها و طالبان نمیخواستند بجنگند اما شرایط و اوضاع و احوال آنان را به جنگ کشاند.
پاکستانیها بالای طالبان زیاد سرمایهگذاری کردند و به همین دلیل آخرین تلاشهای خود را کردند که با این گروه وارد جنگ نشوند. طالبان نیز زیاد کوشش کردند که با پاکستان نجنگند. حتا با آنکه دریک سال اخیر، چندین مورد حرف به درگیری فزیکی و نظامی کشیده شده اما در ادبیات طرفین نشانههای زیادی از فقدان اراده به جنگ دیده میشود. مثل جنگ دو برابر یا مثل جنگ فرزندان با پدر. در ادبیات طالبان و پاکستانیها حتا در شرایطی که جنگ عملاً جریان داشته، نرمش و سازش دیده میشود. انگار هر دو طرف با دل ناخواسته به سمت جنگ در حرکت هستند. ادبیات طرفین بیبشتر در چارچوب «گلایه» قابل تعریف است. به استثنای لحن تندی که در چند هفته اخیر وزیر دفاع پاکستان در پیش گرفته، اظهارات سخنگویان دولت پاکستان و مقامهای طالبان، تند نیست. این نشان میدهد که جنگ از روی ناچاری است.
اما جنگ از روی ناچاری نیز جنگ است. جنگ میان دو دوست نزدیک نیز میتواند اتفاق بیافتد.
اینکه طالبان و پاکستان رابطه بادار-بردگی یا رابطه خالق-مخلوقی با هم داشتهاند، آستانه شروع جنگ را طولانی کرده است. میتوان گفت که حتا از همان ماههای اول برگشت طالبان به قدرت در کابل، نشانههای حرکت به سمت تقابل میان طرفین دیده شد.اگر سابقه دوستی بین طالبان و پاکستان نمیبود، باید بسیار زودتر از حالا، جنگ میان طرفین آغار میشد. سابقه دوستی باعث شد که مقدمه چینی یا در واقع همان آستانه جنگ طولانی شود و چهار سال طول بکشد. این یعنی که پاکستان فرصت کافی برای شروع نکردن جنگ مصرف کرد و گزینههای متعددی را برای جلوگیری از جنگ آزمود.
پاکستانیها تقریباً از همه طرفهای دخیل و تاثیرگذار در قضایای افغانستان خواستند که میان آنان و طالبان میانجیگیری کنند تا حرف به جنگ و تخاصم کشیده نشود. آنان از چین برای میانجیگری کمک خواستند، از روسیه کمک خواستند، از امریکا و انگلیس کمک خواستند، از سازمان همکاری اسلامی کمک خواستند و ازکشورهای امارات و ترکیه و قطر نیز کمک خواستند. شاید تنها از هند کمک نخواسته باشند. آنان همچنان برغم تمام تنشها از دیپلماسی مستقیم نیز استفاده کرده و چند بار به کابل هیأت فرستادند. پاکستانیها هم دیپلمات فرستادند به کابل برای گفتوگو و هم از رهبران مذهبی(نظیر مولانا فضلالرحمان) کمک گرفتند تا به طالبان این موضوع را بفهمانند که امتناع از قطع حمایت از تحریک طالبان پاکستان، به معنای رفتن در مسیر جنگ است. به نظر میرسد که این تلاشها همه بینتیجه ثابت شد. بینتیجه ثابت شدن این تلاشها به معنای رفتن در مسیر جنگ بود. حتا اگر اراده و تمایلی به جنگ وجود نداشته باشد. زیرا طالبان پاکستان با گذشت هر روز حملات بیشتری را در پاکستان سازماندهی کردند و جداییطلبان بلوچ نیز از همین روش پیروی کردند. گراف ناامنی در پاکستان افزایش پیدا کرد. گروههایی که به نیروهای امنیتی پاکستان حمله میکردند، به افغانستان فرار میکردند. طالبان گاهی میگفتند که ما توان کنترول کامل مرز طولانی را نداریم که از ورود طالبان پاکستان جلوگیری کنیم. اما این کاملاً درست نبود. طالبان اراده قوی برای قطع حمایت از طالبان پاکستان را نداشتهاند و مطرح کردن بحث ناتوانی نیز کاملاً نادرست نیست. یعنی تاجایی ناتوانی و تاجایی بیارادگی. اما برای پاکستان دلیل این امر چندان مهم نبوده است. برای پاکستانیها واقعیت میدانی مورد توجه بوده که گراف ناامنی در حال افزایش بوده است.
اما دخالت هند و تلاش دهلینو برای نزدیکی با طالبان به عنوان عامل تشدید کننده عمل کرده است. در جریان بگومگو میان طالبان و پاکستان در باره حملات تی تی پی، روابط طالبان و پاکستان به سمت تنش و تقابل حرکت کرد. در این مسیر، هند خود را به طالبان نزدیک کرد. نزدیکی هند، پاکستان را بیشتر تحریک کرد تا این گونه تصور کند که یک ایتلاف منطقهای در حال شکلگیری علیه پاکستان است که میتواند تمامیت ارضی پاکستان را به چالش مواجه کرده و بحث تجزیهطلبی را به میدان عملیات نظامی بکشاند.
حمایت روسیه، ایران، چین و ازبیکستان از طالبان نیز این گروه را متیقن ساخت که رضایت و عدم رضایت پاکستان چندان اهمیتی ندارد. این حمایتهای منطقهای که از سوی قدرتهای منطقه صورت میگرفت، در واقع تلاشی برای پر کردن خلای امریکا در افغانستان و جلوگیری از برگشت امریکا به میدان افغانستان بود. اما برای طالبان احساس توانمندی و استقلالیت عمل بیشتری داد تا به نارضایتیهای پاکستان بیشتر بیاعتنایی کند.
حمایت مالی امریکا از طالبان نیز تا حدودی به افزایش حس اعتماد به نفس این گروه کمک کرد. یک فرضیه این است که امریکاییها برای ایجاد ناامنی در مناطق مرزی افغانستان و پاکستان به منظور جلوگیری از اجرایی شدن طرح توسعه اقتصادی چین، از طریق طالبان افغانستان به حمایت طالبان پاکستان و جداییطلبان بلوچ پرداختهاند. به عبارت دیگر، کشورهای مختلفی به طالبان کمک کردند تا به اصطلاح سرپا بیاستد و حاکمیت خود را مستقر بسازد. این کمکها الزامن به معنای دشمنسازی طالبان و پاکستان نبوده اما چون حس بینیاری طالبان به پاکستان را تقویت کرد، باعث شد تا طالبان چهره ناراض از پاکستان خود را نمایش بدهند. زیرا برغم حمایتهای زیاد پاکستان از طالبان، نگاه تحقیرآمیز پاکستانیها به طالبان آنان را رنج میداد و دنبال فرصتی بودند تا بتوانند مستقل از پاکستان باشند.
نکته قابل تأمل دیگر در این میان، تاثیر پشتونیستهای جمهوریتی و غیرطالب بر طالبان است. پشتونیستها، برگشت دوباره طالبان به قدرت را آخرین فرصت برای استقرار نظام پشتونیستی در افغانستان در نظر گرفتند و برای همین از همه طرف به حمایت طالبان پرداختند. این حمایتها نیز در فاصله گرفتن طالبان از پاکستان و به ویژه تقویت پیوند میان طالبان پاکستان و طالبان افغانستان کمک کننده بوده است. پشتونیستها فکر میکنند که با استحکام پیوندها میان دو گروه از طالبان، میتوانند به تحقق داعیه لوی پشتونیستان کمک کنند. در همین خط هند نیز وارد عمل شده و این طرح را حمایت کرده است. حمایت همهجانبه پشتونیستها(مشمول کرزی و غنی و اتمر و …) از طالبان، این گروه را احساس خودبسندگی داخلی داده است. پشتونیستها حرف شان این است که اگر پشتونها متحد شوند و حاکمیت سیاسی را به تمام در دست داشته باشند، نه غیرپشتونها میتوانند بقای شان را در قدرت به خطر بیاندازند و نه پاکستان. البته طالبان خود در میان شان پشتونیست زیاد دارند اما اشاره ما در اینجا به پشتونیستهای غیرطالب است. اینها به نحوی خواستند احساس کمبود مشروعیت داخلی را در طالبان ارضا کنند. طالبان حس کردند که همه طیفهای سیاسی از آنان حمایت میکنند.
به هرحال، طالبان در شرایط و اوضاع و احوالی قرار گرفتند که نارضایتی و حتا تهدید و هشدار پاکستانیها را جدی نگیرند. شاید هم طالبان در این طمع خام گیر ماندند که پاکستان به هیچ عنوان علیه آنان کاری نخواهد کرد. اما با ملاحظه مواردی که در زیر یادآوری خواهیم کرد، میتوان گفت که پاکستان دستکم در شش ماه اخیر مسیر خود را مشخص کرده و تدابیر لازم را برای جنگ با طالبان و سرنگون کردن این گروه گرفته است.
هشدارهای پیوسته مقامهای پاکستانی
مقامهای پاکستانی دستکم در یک سال اخیر بارها با لحن هشدارآمیز در باره احتمال جنگ و تقابل با طالبان سخن گفتهاند. آنان بارها این موضوع را تکرار کردهاند که اگر طالبان دست از حمایت طالبان پاکستان برندارند، عواقب بدی در پی خواهد داشت. این هشدارها جدی گرفته نشد. چنانکه در بالا اشاره شد، دلیل جدی گرفته نشدن هشدارها این بوده که از یک طرف مقامهای پاکستان کوشش کردنده هشدارهای خود را به شکل نرم مطرح کنند و از جانب دیگر طالبان فکر میکردند که در پشت هشدارهای پاکستانیها جدیت وجود ندارد. این در واقع اشاره همان دشواری جنگ میان دو دوست است. تبدیل شدن دوست به دشمن زمانگیر است و نیاز ادله قوی دارد.
رد کردن گفتوگو و تلاشهای صلحجویانه
دستکم در سه ماه اخیر، مقامهای پاکستان گفتوگو با طالبان را به حالت تعلیق در آورده و به ابتکارات دیپلماتیک پاسخ رد دادهاند. نقطه عطف رد دیپلماسی، لغو سفر امیرخان متقی به اسلامآباد بود. دولت مرکزی پاکستان به درخواست حکومت محلی خیبرپختونخوا برای گفتوگو با طالبان نیز پاسخ منفی داد. این در خواستی بود که عمران خان نیز از آن حمایت میکرد. در روزهای اخیر، مقامهای پاکستان حرف شان این بوده که دیپلماسی نتیجه نداده است. احتمالاً پس از این دیپلماسی مورد استفاده قرار گیرد اما نه مثل گذشته بلکه دیپلماسی جنگ و دیپلماسیای که دو کشور متخاصم برای پایان جنگ به آن فرصت میدهند.
اخراج گسترده مهاجران
اخراج گسترده مهاجران افغانستان، نیز یک پیام واضح برای طالبان داشت. در گذشته پایان هیچ گاه به شکل دستجمعی مهاجران افغانستان را اخراج نکرده بود. در واقع اخراج مهاجران افغانستان از پاکستان را میتواند در چارچوب مقدمهچینی برای جنگ در نظر گرفت.
موضعگیری تقابلآمیز در نشستهای مهم منطقهای و جهانی
پاکستانیها دستکم درشش ماه اخیر، پیوسته در نشستهای منطقهای و بینالمللی(نشستهای شانگهای، مسکو، اسلامآباد و نشست مجمع عمومی سازمان ملل، حرفهای مشابهی در باره طالبان زدند. فشرده این حرفها این بود که طالبان به نیروهای ضد پاکستان و به گروههای تروریستی پناهگاه داده و به صلح و گفتوگو اعتنا نمیکنند. در نشست اخیر مسکو گزارش شد که بین وزیر خارجه طالبان و نماینده ویژه پاکستان تنش لفظی شدید اتفاق افتاد.
جلب حمایت خارجی(به ویژه امریکا و عربستان)
پاکستان در راستای کسب حمایت کشورهای قدرتمند، حمایت امریکا و عربستان از جنگ احتمالی خود با طالبان را بدست آورد. در جریان جنگ ایران و اسراییل، رییس ستاد ارتش پاکستان به امریکا رفت و دیدار ویژه و تنهایی چند ساعته با دونالد ترامپ داشت. بعد از آن نیز رییس ارتش پاکستان چند سفر به امریکا داشت. محور این دیدارها و گفتوگوهای به اعتقاد ناظران، جلب حمایت امریکا از برنامههای احتمالی پاکستان در منطقه به ویژه در افغانستان بوده است. امضای پیمان راهبردی-دفاعی با عربستان سعودی اقدام مهم دیگری در راستای کسب حمایت خارجی برای برنامههای پاکستان در قبال طالبان به شمار میرود. امریکا به لحاظ فراهم آوری حمایت نظامی و سیاسی و عربستان به لحاظ فراهم آوری امکانات مالی نقش مهمی برای پاکستان دارند. اخیراً نماینده ویژه پاکستان، ایران نیز رفت و روشن نشده که ایرانیها چه قول و قراری به پاکستانیها داده باشند اما واضح است که این سفر نیز در راستای جلب توافق یا رضایت ایران بوده است. ایران هرچند ظاهر رابطه با طالبان را حفظ کرده اما چندان دل خوشی از این گروه ندارد و بارها در چهال سال اخیر حرف شان به تقابل و تنش کشیده است. چین به صورت سنتی متحد پاکستان بوده اما روشن نیست که در جنگ میان طالبان و پاکستان، چین کدام طرف میایستد. آنچه مسلم است اینکه بعید مینماید، چین بخاطر طالبان در مقابل پاکستان قرار گیرد.
با توجه به نکات فوق، میتوان گفت که پاکستانیها برای جنگ با طالبان چندان هم بیبرنامه و اتفاقی وارد نشدهاند. آنان مقدمات و زمینههای جنگ را فراهم کرده و پس از آن وارد عملیات نظامی در سطح محدود شدهاند. احتمالا پس از حملات و درگیریهای دو روز اخیر، یک زمان کوتاه برای ارزیابی اقدامات جنگی، آرامش نسبی حکمفرما شود اما آنچه قطعی به نظر میرسد اقدام نظامی پاکستان علیه طالبان است. مگر اینکه طالبان بتوانند چند کشور قدرتمند منطقه را کنار خود قرار بدهند تا بازدارندگی ایجاد شود و پاکستان در برنامه خود بازنگری کند. چنین امکانی برای طالبان غیرعملی به نظر میرسد. در داخل افغانستان نیز اوضاع طوری است که مردم متحدانه کنار طالبان قرار نخواهند گرفت. طالبان در چهار سال اخیر نتوانستند دستکم به بخشی از مطالبات مردمی پاسخ بدهند. فقر و گرسنگی شدید، بیکاری، نارضایتی از سیاستهای سرکوبگرانه، نادیده گرفتن اقوام غیرپشتون و پیشبرد سیاستهای قومی در برابر آنان و…مردم را به شدت ناراض، چند پارچه و متلاشی کرده است. همه اینها برای طالبان نقاط ضعف بزرگ است. این را پاکستانیها به خوبی میدانند. آنان گفتوگوهایی را با نمایندگان اقوام و جریانهای سیاسی مخالف طالبان انجام دادهاند که میتواند منجر به یک خیزش عمومی داخلی علیه طالبان شود.
نویسنده: نورالله ولیزاده
جبهه آزادی از کشته و زخمی شدن دو عضو طالبان در کندز خبر داد

جبهه آزادی افغانستان در خبرنامهای گفته که در یک حمله نیروهایش بر طالبان در ولایت کندز، یک جنگجوی این گروه کشته شده و یک تن دیگر آنان زخمی شده است.
در این خبرنامه آمده که حمله نیروهای جبهه آزادی شب گذشته بر قرارگاه طالبان در حوزه دوم امنیتی شهر کندز انجام داده است.
جبهه آزادی سه روز پیش از کشتن دو جنگجوی طالبان در کابل خبر داد.