پذیرش عقلانیت یا اسیر در خوانشهای شریعت

به بهانه قطع اینترنت، باید گفت؛ طالبان بسیار کار نیک کردند که اینترنت را قطع کردند تا مردم طَعم و مزه حکومت اسلامی را بچشند. هرچه سختگیری بیشتر شود، بهتر است؛ زیرا کنجکاوی نیز بیشتر و حقیقت آشکارتر میشود. واقعیت این است که مردم افغانستان تقریباً اکثراً حکومت اسلامی میخواهند؛ اما نمیدانند حکومت اسلامی چیست؟ در اسلام حق دسترسی به اطلاعات وجود ندارد. در اسلام جریان آزاد اطلاعات نیامده است. این مفاهیم از مفاهیم مدرن میباشند، همچنان که اصل تفکیک قوا، مکانیسم پاسخگو کردن حکومت، مهار قدرت، انتخابات، مطبوعات آزاد، احزاب و جامعه مدنی در علم سیاست و حقوق اساسی تعریف شده و در اسلام نیامدهاند. با آب و آتش زدنها میشود این موضوعات را به اسلام چسباند یا از اسلام تأییداتی استخراج کرد؛ اما واقعیت این است که بسیاری از مقولههای مدرن و از جمله اصول علم سیاست محصول دنیای جدیدند و در اسلام سابقه ندارند. اسلام در باب اخلاق، احکام فردی و معاملات سخن گفته است؛ ولی در مورد مدیریت کلان جامعه و رابطه متقابل حقوقی دولت و ملت سخنی نگفته است، چرا که در آن زمان اصلاً دولت و ملتی وجود نداشت.
سازمان ملل با هشدار از پیامدهای قطع انترنت در افغانستان، خواهان وصل فوری آن شد

دفتر معاونت سیاسی سازمان ملل متحد در افغانستان-یوناما، با نشر اعلامیهای گفته است که طالبان باید بهگونه فوری دسترسی سراسری به اینترنت و خدمات مخابراتی را بازگرداند.
در این اعلامیه که امروز سهشنبه، هشتم میزان/مهر منتشر شده، آمده است که قطع اینترنت افغانستان را تقریباً بهطور کامل از جهان بیرون جدا کرده و این اقدام خطر آسیب جدی به مردم، تهدید ثبات اقتصادی و تشدید یکی از بدترین بحرانهای بشری جهان را در پی دارد.
این نهاد هشدار داده است که قطع اینترنت پیامدهای گسترده دارد؛ از مختل شدن نظام بانکی و مالی و محدودتر شدن دسترسی زنان و دختران به خدمات صحی و آموزشی گرفته تا دشوار شدن ارسال پول برای خانوادهها، آسیب به سکتور هوایی و محدود شدن دسترسی به خدمات عاجل.
یوناما افزوده که این اقدام همچنان آزادی بیان و دسترسی به اطلاعات را بهشدت محدود کرده است.
یوناما گفته است قطع اینترنت در زمانی صورت گرفته که افغانستان شاهد زمینلرزههای بزرگ در شرق کشور بوده و بیش از نیمی از قربانیان آن را زنان و دختران تشکیل میدهند. در کنار آن، بازگشت اجباری گسترده مهاجران از کشورهای همسایه نیز جریان دارد. به گفته این نهاد، قطع دسترسی به مخابرات در چنین شرایطی جان مردم را به خطر میاندازد.
یوناما تأکید کرده است که طبق مأموریت شورای امنیت سازمان ملل، همچنان با مقامهای طالبان برای حمایت از مردم افغانستان در تماس است.
طالبان از ساعت ۶ شام عصر روز دوشنبه، ۷ میزان/مهر، به وقت افغانستان، انترنت را به صورت کامل در سراسر کشور قطع کردند. در مورد این اقدام طالبان گمانههای زیادی مطرح شده است. طالبان اما توضیحی در باره دلایل این اقدام ارایه نکردهاند. روشن نیست که قطع انترنت به صورت موقتی انجام شده یا مثل بسیاری از تصمیمهای دیگر طالبان دایمی و برگشتناپذیر است.
برخی از رسانهها گزارش کردهاند که حتا مقامهای طالبان با تصمیم رهبری این گروه در باره قطع کامل انترنت مخالفت کردهاند.
پاسخ جنرال بابه جان به نشر روایتی در شیشه میدیا

جنرال بابه جان، یکی از جنرالان شناخته شده افغانستان که در زمان دولت اسلامی به رهبری برهانالدین ربانی سمت فرماندهی گارنیزون شهر کابل را به عهده داشت، یادداشتی در پاسخ به نشر روایتی در شیشه میدیا در باره خودش به خبرگزاری پورانا فرستاده است.
شیشه میدیا اخیراً یادداشتی را نشر کرده که در آن آمده که در زمان دولت اسلامی، نیروهای مربوط به استاد سیاف تصمیم گرفتند تا افراد جنرال بابه جان را در کارته سه پروان شهرکابل خلع سلاح کنند و جنرال بابه جان از حزب وحدت به رهبری عبدالعلی مزاری کمک خواست و نیروهای استاد سیاف با اطلاع از اینکه نیروهای حزب وحدت به کمک جنرال بابه جان میرسند، از تصمیم خود منصرف شدند.
در یادداشت شیشه میدیا چنین آمده است:«در اوایل سال ۱۳۷۳، جنرال بابهجان با یک وضعیت اضطراری نظامی روبهرو شد. تعدادی از افراد وابسته به سیاف تصمیم گرفته بودند تا نیروهای تحت فرمان او را در چهارراهی کارته پروان خلع سلاح کنند. بابهجان نخست از افسران مافوق خود در جمعیت و دولت اسلامی تقاضای کمک کرد، اما بهدلیل آنکه طرف مقابل نیروهای سیاف بودند، این درخواست تقریباً با پاسخ منفی مواجه شد. به همین دلیل، بابهجان بهگونهی مستقیم با قوماندانان حزب وحدت در تایمنی تماس گرفت. او تقاضا کرد که حداقل ۵۰ نفر از افراد مسلح حزب وحدت به کمک او بیایند و خود وعده داد که نیازمندیهای لوجستیکی و تسلیحاتی آنها را شخصاً تأمین خواهد کرد. موضوع از طریق غند ۰۱ حزب وحدت با استاد مزاری در میان گذاشته شد. استاد مزاری، بدون تأخیر، دستور کمک صادر کرد. با اطلاع یافتن نیروهای سیاف از اقدام احتمالی حزب وحدت، آنان از برنامهی خود عقبنشینی کرده و به مناطق اولی خود در افشار بالا و کارته مامورین بازگشتند.»
جنرال بابه جان در یادداشتی که به خبرگزاری پورانا فرستاده، ادعای مطرح شده در شیشه میدیا را کرده و گفته است که هیچگاه در چنان موقعیتی قرار نگرفته و با نیروهای استاد سیاف رویارویی نداشته است.
در یادداشت جنرال بابه جان آمده است: «در پیوند به ادعاهای بیاساس و خیالپردازانه، تأکید میکنم که هرگز و در هیچ زمانی در کابل در محاصره نماندم؛ من مسئول گارنیزیون کابل بودم. هیچگاه با حزب وحدت در تماس نبوده و از آنان تقاضای کمک نکردهام. تنها یکبار، زمانی که ملیشههای حزب وحدت دانشگاه کابل را اشغال کرده و دروازه دانشگاه را به روی دانشجویان بسته بودند، با وساطت جناب سید منصور نادری در منزل ایشان و در حضور مرحوم استاد مزاری، استاد محقق و جنرال سید حسامالدین آغا گفتوگو صورت گرفت تا ملیشهها از دانشگاه بیرون شوند. متأسفانه آقای مرحوم مزاری موافقت نکردند و در نتیجه، به دستور سران دولت، من ملیشهها را برای تأمین امنیت و حفاظت دختران و پسران از دانشگاه کابل خارج ساختم.»
در این یادداشت در باره رویارویی با استاد سیاف تصریح شده است:«در خصوص استاد سیاف، رابطه دولت اسلامی با ایشان و نیروهایشان روشن و استوار بود؛ آنان همواره در کنار دولت قرار داشتند. از زمان کودتای شهنواز تنی تا پایان مسئولیت من در نظام، هیچگاه نیرویهای استاد سیاف در موضع مقابله و رویارویی با نیروهای دولتی قرار نگرفتند و من نیز در برقراری نظم و امنیت با هیچکس مماشات نکردم.»
جنرال بابه جان افزوده است:« به نویسنده محترم یادداشت شیشه میدیا پیشنهاد میکنم، دستکم درباره من که تاریخ روشن و شفافی دارم، وارد بازیهای قومی و استخباراتی نشوند. تاریخ را با جعل و تزویر نمیتوان ساخت. اولویتهای امروز چیز دیگری است؛ و من نیز مجال چنین بحثهایی را ندارم.»
شیشه میدیا در باره روایتی که روز گذشته در باره جنرال بابه جان منتشر کرده، نامی از نویسنده نبرده و نوشته که این روایت از سوی یکی از اعضای بخش نظامی و استخباراتی حزب وحدت به این رسانه فرستاده شده و نام فرستنده به دلیل ملاحظات امنیتی محفوظ است.
پاکستان تی تی پی را عامل انفجاری مرگبار امروز در کویته معرفی کرد

ریاست جمهوری پاکستان در بیانیهای تحریک طالبان پاکستان-تی تی پی، را عامل انفجار چاشت امروز در کویته این کشور معرفی کرده و هند را نیز متهم کرده که دستور این حمله را صادر کرده است.
در انفجار امروز سهشنبه، ۸مهر، در شهر کویته مرکز ایالت بلوچستان پاکستان، دستکم ۱۰ نفر کشته و ۳۲ تن دیگر زخمی شدند.
تاکنون هیچ گروهی مسئولیت این حمله را بر عهده نگرفته، اما دولت پاکستان، تحریک طالبان پاکستان را عامل اصلی این حمله تروریستی خوانده است.
در بیانیه ریاست جمهوری پاکستان این حادثه حمله انتحاری خوانده شده و تصریح گردیده است: «رییس جمهور حمله انتحاری کویته را که توسط عناصر فتنه خوارج، وابسته به تحریک طالبان پاکستان و با دستور کار هند انجام شده، قویاً محکوم میکند.»
«فتنه خوارج» عنوانی است که دولت پاکستان برای توصیف گروههای ستیزهجویی مانند تحریک طالبان پاکستان به کار میبرد.
مقامهای پاکستانی ادعا میکنند که تی تی پی از خاک افغانستان و با حمایت طالبان فعالیت میکند و هند نیز از گروههای جداییطلب برای بیثبات کردن پاکستان حمایت میکند.
ایالتهای بلوچستان وخیبرپختونخوا از مناطق ناامن پاکستان هستند که همه روزه گزارشهایی از وقوع حملات تروریستی و درگیری نیروهای دولتی با شبهنظامیان در این مناطق نشر میشود.
این حمله در حالی صورت گرفته که اسلامآباد میزبان نشست مخالفان طالبان است. نشستی که در آن پیرامون چگونگی آینده سیاسی افغانستان بحث میشود. این نخستین نشست بزرگ وعلنی مخالفان طالبان در کشورهای همسایه به ویژه پاکستان است. کشوری که تا همین اواخر از حامیان عمده و اصلی طالبان به شمار میرفت.
تأملی در پاسخِ سخنگوی شورای عالی مقاومت در باره اعتمادسازی با پاکستان

حسین یاسا سخنگوی شورای عالی مقاومت برای نجات افغانستان و یکی از اشتراک کنندگان نشست دو روزه مخالفان طالبان در اسلامآباد، روز گذشته در گفتوگو با تلویزیون افغانستان انترنشنال، به پرسش گرداننده برنامه پاسخی ارایه کرد که قابل نقد و تأمل است.
«بهسوی وحدت و اعتماد» عنوانی است که برای نشست دو روزه مخالفان طالبان در اسلامآباد برگزیده شده است. طوری که از عنوان پیداست یکی از اهداف گردهم آمدن مخالفان طالبان در پاکستان، وحدت نیروهای سیاسی ضد طالبان و اعتمادسازی با پاکستان است. تا اینجای کار میتوان گفت که انتخاب عنوان تا حدی زیادی با هدف و برنامه نشست مطابقت دارد. براستی که این دو موضوع خیلی مهم و محوری هستند. مخالفان طالبان باید متحد شوند و بین آنان و پاکستان باید اعتمادسازی صورت گیرد.
وقتی از حسین یاسا در مورد هدف نشست پرسیده شد، گفت که هدف این است تا میان مخالفان طالبان وحدت ایجاد شود. اما وقتی گرداننده از آقای یاسا پرسید که آیا بین پاکستان و مخالفان طالبان بیاعتمادی وجود دارد که باید اعتمادسازی صورت گیرد، وی پاسخ ناشیانه و نامرتبطی را ارایه کرد. آقای یاسا پرسش گرداننده را با این جمله پرسشی پاسخ داد:«ما چه نیاز داریم که به پاکستان بیاعتماد باشیم؟»
پاسخ آقای یاسا از این جهت نامرتبط است که نه به وجود یا عدم وجود بیاعتمادی میان مخالفان طالبان و پاکستان است بلکه به ضرورت و عدم ضرورت بیاعتمادی میپردازد. او میگوید که چه نیاز داریم که به پاکستان بیاعتماد باشیم. در حالی که بیاعتمادی ربطی به نیاز ندارد. بیاعتمادی یک حالت و یک وضعیت است که میان دو طرف یا وجود دارد یا ندارد. اساساً نمیتوان گفت که ما به بیاعتمادی با فلان کس نیاز داریم یا نداریم. این از اساس نادرست است. در مورد اعتماد میتوان تا حدودی ضرورت و عدم ضرورت را مطرح کرد. یعنی حالاتی وجود دارد که شما در آن نیاز به اعتماد به کسی دارید. اینجا شما در واقع براساس اعتماد(که شاید وجود نداشته باشد) با کسی رابطه برقرار میکنید. چون نیاز دارید که بالای طرف اعتماد کنید. اما بیاعتمادی یا در واقع حالت سلبی اعتماد، چیزی نیست که شما در باره آن از نیاز وعدم نیاز حرف بزنید. چنانکه گفته شد، بیاعتمادی در یک رابطه یا وجود دارد یا ندارد.
اما از آنجا که گرداننده برنامه(بهرام امان) به شکل بسیار غیر مسلکی و با ایجاد هیجان تصنعی در برنامه، آقای یاسا را مورد پرسشهای تهاجمی قرار داد، میتوان گفت که حسین یاسا تحت تاثیر فضای نامساعد مصاحبه، دچار خطای گفتاری شد و بجای اینکه بگوید میان«ما» و پاکستان بیاعتمادی وجود ندارد، حرف خود را به شکل سوالی مطرح کرد و به خطا این جمله پرسشی را به کار برد که«ما چه نیاز به بیاعتمادی به پاکستان داریم.» به بیان دیگر میتوان گفت که حرف اصلی آقای یاسا این بود که میان مخالفان طالبان و پاکستان بیاعتمادی وجود ندارد.
اما آیا واقعاً چنین است؟ آیا میان مخالفان طالبان و پاکستان بیاعتمادی وجود ندارد؟ پاسخ قطعاً نخیر است. اگر اعتماد وجود میداشت، عنوان نشست، «به سوی اعتماد»نمیبود. واضح است که پیشفرض اصلی اشتراک کنندگان نشست اسلامآباد بیاعتمادی به پاکستان است. عنوان نشست به ما میگوید که میخواهیم مرحله اعتمادسازی با پاکستان را آغاز کنیم. یعنی اعتماد وجود ندارد و میخواهیم آن را بسازیم. این دقیق و درست هم است. هیچ کس این واقعیت را نمیتواند انکار کند که میان مخالفان طالبان و پاکستان دیوار ضخیم و بلندی از بیاعتمادی وجود دارد. دلیل آن هم بسیار روشن و ساده است. پاکستان نه تنها حامی درجهیک طالبان تا همین اواخر بوده بلکه این کشور بانی درجهیک طالبان نیز بوده است. بنابراین، باید هم بین مخالفان طالبان و پاکستان بیاعتمادی شدید وجود داشته باشد و دارد.
اگر بخواهیم وارد خوانش انگیزهها و دلایل روانی انکار وجود بیاعتمادی میان مخالفان طالبان و پاکستان در اظهارات سخنگوی شورای عالی مقاومت شویم، باید گفت که از نظر روانشناختی آقای یاسا این موضوع را در مفروضات ذهنی خود دارد که حالا وقتی سخن از دوستی و همکاری با پاکستان است، اساساً باید وجود بیاعتمادی را رد و انکار کرد. این رویکرد نادرست است. چنین رویکردی به وجهه مخالفان طالبان صدمه میرساند. چون وجود بیاعتمادی میان این جریان و پاکستان مشهود و بدیهی است و انکار آن برای همگان شکبرانگیز میشود و صداقت و تعهد جریان مخالف طالبان را زیر سوال میبرد. انکار بدیهیات اعتماد را از بین میبرد و انکارکننده را در انظار عامه فریبکار و ریاکار معرفی میکند.
هیچ دلیل و منطقی وجود ندارد که شما وجود بیاعتمادی میان خود و پاکستان را انکار کنید. چون این موضوع پنهان نیست. حتا پاکستانیها به سادگی و صراحت میپذیرند که میان آنان و مخالفان طالبان بیاعتمادی شدیدی وجود دارد که نیاز به از میان برداشتن دارد. آنان نیز وجود بیاعتمادی را انکار نمیکنند و اقرار مخالفان طالبان به وجود بیاعتمادی را سزاوار نکوهش و سرزنش نمیدانند. اما انگار آقای یاسا تصورش این است که اگر از بیاعتمادی با پاکستان حرف بزنیم و وجود چنین واقعیتی را بیان کنیم، این امر مایه رنجش جانب پاکستان میشود و به روند جدید همکاری آسیب میرساند. چنین تصوری بسیار خاماندیشانه، سطحینگرانه و مبتنی بر فهم عامیانه و غیر علمی از سیاست است. اتخاذ چنین رویکرد در عین حال، بازتاب نوعی خوشباوری، جوگیر شدن، وارخطایی و تبارز میل دوستی یک طرفه و بیقید و شرط با پاکستان است.
به صورت منطقی وقتی شما به هر دلیلی وجود عالمی از بیاعتمادی و حتا فراتر از آن بحران اعتماد را در هنگامه آغاز همکاری با طرف نادیده میانگارید یا میل تان به نادیده انگاشتن و انکار آن را تبارز میدهید، در واقع شما به نحوی اعلام میدارید که نسبت به آنچه در گذشته در رابطه تان با طرف گذشته، بیاعتنا هستید. این، نوعی حاتمبخشی گذشته برای رفاقت آینده است. چنین رویکردی در سیاست جای ندارد و برای شما اعتماد خلق نمیکند بلکه اعتماد شما در میان مردم تان را به صورت جدی صدمه میزند. در حالی که مردم، در حوزه مقاومت و در میان طرفداران مخالفان طالبان انتظار شان این است که جریان مقاومت با در نظرداشتن بیاعتمادیهای گذشته در رابط با پاکستان، برای همکاری آینده تضمینهای محکم بگیرند و جوگیر نشوند و عجولانه و دستپاچه عمل نکنند.
پاکستانیها نیز به خوبی آگاهاند که چقدر میان آنان و جریان مقاومت بیاعتمادی وجود دارد. آنان دستکم در یک سال اخیر بارها اظهاراتی داشتهاند که نشان میدهد در تلاش از بین بردن دیوار بیاعتمادی هستند. اما آنان منکر بیاعتمادی نیستند. چون آنان میدانند که انکار بیاعتمادی، اعتماد به بار نمیآورد. بلکه پذیرش بیاعتمادی و اذعان و اعتراف به آن است که دو طرف را در جهت از بین بردن موانع همکاری قرار میدهد و یک رابطه سالم و مستحکم را شکل میدهد.
نیروهای مخالف طالبان باید بدانند که مسوولیت خطیری را به عهده دارند. همکاری با پاکستان برای این جریان هزینه اجتماعی و سیاسی سنگینی به همراه دارد. رهبران سیاسی جریان مقاومت سالها دشمنی با پاکستان را به عنوان یک ارزش والا تبلیغ کردهاند و از دشمنپنداری پاکستان کسب وجاهت مردمی کردهاند. در حوزه مخالفان طالبان تقریباً یک امر پذیرفته شده است که هر که بیشتر با پاکستان تضاد داشته باشد، بیشتر مورد اعتماد مردم است. این نشان دهنده اوج وعمق بیاعتمادی است. حالا همین رهبران و سخنگویان شان نمیتوانند در یک لحظه اعلام کنند که هیچ حرفی بین آنان و پاکستان نبوده است. در این صورت، مردم میپرسد که شما یا در گذشته دروغ میگفتید و یا حالا دروغ میگویید.
پاکستان نقش تعیین کنندهای در معادلات سیاسی افغانستان داشته و دارد. عزم پاکستان برای کنار زدن طالبان اگر قاطع و جدی باشد، برای مخالفان فرصت تاریخی طلاییای فراهم میکند. این جریان باید با تمام توان و ظرفیت از این فرصت استفاده کند. اما این بدان معنا نیست که اعلام شود هیچ مشکلی بین پاکستان و مخالفان طالبان وجود نداشته و ندارد و همه چیز گل و گلزار است.
متاسفانه جریان مقاومت در بیست سال دوره جمهوریت نیز همینگونه عاطفی و احساساتی و نسجیده سیاست کرد که با دستان خود زمینه انزوا و تضعیف و حاشیهنشینی خود از قدرت را فراهم کرد. حالا باید جریان مقاومت سر خود فشار بیاورد تا قابلیت و ظرفیت بیشتری در مدیریت اوضاع سیاسی کشور از خود نشان دهد. باید بازبینی عمیق و دقیقی در ساختارها و چینش مهرهها و چهرههای سیاسی صورت گیرد. از رابطهسالاری، قومندانسالاری، برخوردهای عاطفی و سطحی به یک مرحله جدید تعقل و برنامهریزی عبور کند. اگر چنین کاری صورت نگیرد، نهتنها جریان مقاومت قادر به بازیابی نقش خود در سیاست افغانستان نخواهد بود، بلکه مرتکب یک خیانت(شاید ناخواسته)تاریخی در قبال مردمانی میشود که سالهاست به این جریان امید بستهاند تا آینده بهتری را برای شان رقم بزند.
نویسنده: نورالله ولیزاده
حسین یاسا سخنگوی شورای عالی مقاومت برای نجات افغانستان و یکی از اشتراک کنندگان نشست دو روزه مخالفان طالبان در اسلامآباد، روز گذشته در گفتوگو با تلویزیون افغانستان انترنشنال، به پرسش گرداننده برنامه پاسخی ارایه کرد که قابل نقد و تأمل است.
«بهسوی وحدت و اعتماد» عنوانی است که برای نشست دو روزه مخالفان طالبان در اسلامآباد برگزیده شده است. طوری که از عنوان پیداست یکی از اهداف گردهم آمدن مخالفان طالبان در پاکستان، وحدت نیروهای سیاسی ضد طالبان و اعتمادسازی با پاکستان است. تا اینجای کار میتوان گفت که انتخاب عنوان تا حدی زیادی با هدف و برنامه نشست مطابقت دارد. براستی که این دو موضوع خیلی مهم و محوری هستند. مخالفان طالبان باید متحد شوند و بین آنان و پاکستان باید اعتمادسازی صورت گیرد.
وقتی از حسین یاسا در مورد هدف نشست پرسیده شد، گفت که هدف این است تا میان مخالفان طالبان وحدت ایجاد شود. اما وقتی گرداننده از آقای یاسا پرسید که آیا بین پاکستان و مخالفان طالبان بیاعتمادی وجود دارد که باید اعتمادسازی صورت گیرد، وی پاسخ ناشیانه و نامرتبطی را ارایه کرد. آقای یاسا پرسش گرداننده را با این جمله پرسشی پاسخ داد:«ما چه نیاز داریم که به پاکستان بیاعتماد باشیم؟»
پاسخ آقای یاسا از این جهت نامرتبط است که نه به وجود یا عدم وجود بیاعتمادی میان مخالفان طالبان و پاکستان است بلکه به ضرورت و عدم ضرورت بیاعتمادی میپردازد. او میگوید که چه نیاز داریم که به پاکستان بیاعتماد باشیم. در حالی که بیاعتمادی ربطی به نیاز ندارد. بیاعتمادی یک حالت و یک وضعیت است که میان دو طرف یا وجود دارد یا ندارد. اساساً نمیتوان گفت که ما به بیاعتمادی با فلان کس نیاز داریم یا نداریم. این از اساس نادرست است. در مورد اعتماد میتوان تا حدودی ضرورت و عدم ضرورت را مطرح کرد. یعنی حالاتی وجود دارد که شما در آن نیاز به اعتماد به کسی دارید. اینجا شما در واقع براساس اعتماد(که شاید وجود نداشته باشد) با کسی رابطه برقرار میکنید. چون نیاز دارید که بالای طرف اعتماد کنید. اما بیاعتمادی یا در واقع حالت سلبی اعتماد، چیزی نیست که شما در باره آن از نیاز وعدم نیاز حرف بزنید. چنانکه گفته شد، بیاعتمادی در یک رابطه یا وجود دارد یا ندارد.
اما از آنجا که گرداننده برنامه(بهرام امان) به شکل بسیار غیر مسلکی و با ایجاد هیجان تصنعی در برنامه، آقای یاسا را مورد پرسشهای تهاجمی قرار داد، میتوان گفت که حسین یاسا تحت تاثیر فضای نامساعد مصاحبه، دچار خطای گفتاری شد و بجای اینکه بگوید میان«ما» و پاکستان بیاعتمادی وجود ندارد، حرف خود را به شکل سوالی مطرح کرد و به خطا این جمله پرسشی را به کار برد که«ما چه نیاز به بیاعتمادی به پاکستان داریم.» به بیان دیگر میتوان گفت که حرف اصلی آقای یاسا این بود که میان مخالفان طالبان و پاکستان بیاعتمادی وجود ندارد.
اما آیا واقعاً چنین است؟ آیا میان مخالفان طالبان و پاکستان بیاعتمادی وجود ندارد؟ پاسخ قطعاً نخیر است. اگر اعتماد وجود میداشت، عنوان نشست، «به سوی اعتماد»نمیبود. واضح است که پیشفرض اصلی اشتراک کنندگان نشست اسلامآباد بیاعتمادی به پاکستان است. عنوان نشست به ما میگوید که میخواهیم مرحله اعتمادسازی با پاکستان را آغاز کنیم. یعنی اعتماد وجود ندارد و میخواهیم آن را بسازیم. این دقیق و درست هم است. هیچ کس این واقعیت را نمیتواند انکار کند که میان مخالفان طالبان و پاکستان دیوار ضخیم و بلندی از بیاعتمادی وجود دارد. دلیل آن هم بسیار روشن و ساده است. پاکستان نه تنها حامی درجهیک طالبان تا همین اواخر بوده بلکه این کشور بانی درجهیک طالبان نیز بوده است. بنابراین، باید هم بین مخالفان طالبان و پاکستان بیاعتمادی شدید وجود داشته باشد و دارد.
اگر بخواهیم وارد خوانش انگیزهها و دلایل روانی انکار وجود بیاعتمادی میان مخالفان طالبان و پاکستان در اظهارات سخنگوی شورای عالی مقاومت شویم، باید گفت که از نظر روانشناختی آقای یاسا این موضوع را در مفروضات ذهنی خود دارد که حالا وقتی سخن از دوستی و همکاری با پاکستان است، اساساً باید وجود بیاعتمادی را رد و انکار کرد. این رویکرد نادرست است. چنین رویکردی به وجهه مخالفان طالبان صدمه میرساند. چون وجود بیاعتمادی میان این جریان و پاکستان مشهود و بدیهی است و انکار آن برای همگان شکبرانگیز میشود و صداقت و تعهد جریان مخالف طالبان را زیر سوال میبرد. انکار بدیهیات اعتماد را از بین میبرد و انکارکننده را در انظار عامه فریبکار و ریاکار معرفی میکند.
هیچ دلیل و منطقی وجود ندارد که شما وجود بیاعتمادی میان خود و پاکستان را انکار کنید. چون این موضوع پنهان نیست. حتا پاکستانیها به سادگی و صراحت میپذیرند که میان آنان و مخالفان طالبان بیاعتمادی شدیدی وجود دارد که نیاز به از میان برداشتن دارد. آنان نیز وجود بیاعتمادی را انکار نمیکنند و اقرار مخالفان طالبان به وجود بیاعتمادی را سزاوار نکوهش و سرزنش نمیدانند. اما انگار آقای یاسا تصورش این است که اگر از بیاعتمادی با پاکستان حرف بزنیم و وجود چنین واقعیتی را بیان کنیم، این امر مایه رنجش جانب پاکستان میشود و به روند جدید همکاری آسیب میرساند. چنین تصوری بسیار خاماندیشانه، سطحینگرانه و مبتنی بر فهم عامیانه و غیر علمی از سیاست است. اتخاذ چنین رویکرد در عین حال، بازتاب نوعی خوشباوری، جوگیر شدن، وارخطایی و تبارز میل دوستی یک طرفه و بیقید و شرط با پاکستان است.
به صورت منطقی وقتی شما به هر دلیلی وجود عالمی از بیاعتمادی و حتا فراتر از آن بحران اعتماد را در هنگامه آغاز همکاری با طرف نادیده میانگارید یا میل تان به نادیده انگاشتن و انکار آن را تبارز میدهید، در واقع شما به نحوی اعلام میدارید که نسبت به آنچه در گذشته در رابطه تان با طرف گذشته، بیاعتنا هستید. این، نوعی حاتمبخشی گذشته برای رفاقت آینده است. چنین رویکردی در سیاست جای ندارد و برای شما اعتماد خلق نمیکند بلکه اعتماد شما در میان مردم تان را به صورت جدی صدمه میزند. در حالی که مردم، در حوزه مقاومت و در میان طرفداران مخالفان طالبان انتظار شان این است که جریان مقاومت با در نظرداشتن بیاعتمادیهای گذشته در رابط با پاکستان، برای همکاری آینده تضمینهای محکم بگیرند و جوگیر نشوند و عجولانه و دستپاچه عمل نکنند.
پاکستانیها نیز به خوبی آگاهاند که چقدر میان آنان و جریان مقاومت بیاعتمادی وجود دارد. آنان دستکم در یک سال اخیر بارها اظهاراتی داشتهاند که نشان میدهد در تلاش از بین بردن دیوار بیاعتمادی هستند. اما آنان منکر بیاعتمادی نیستند. چون آنان میدانند که انکار بیاعتمادی، اعتماد به بار نمیآورد. بلکه پذیرش بیاعتمادی و اذعان و اعتراف به آن است که دو طرف را در جهت از بین بردن موانع همکاری قرار میدهد و یک رابطه سالم و مستحکم را شکل میدهد.
نیروهای مخالف طالبان باید بدانند که مسوولیت خطیری را به عهده دارند. همکاری با پاکستان برای این جریان هزینه اجتماعی و سیاسی سنگینی به همراه دارد. رهبران سیاسی جریان مقاومت سالها دشمنی با پاکستان را به عنوان یک ارزش والا تبلیغ کردهاند و از دشمنپنداری پاکستان کسب وجاهت مردمی کردهاند. در حوزه مخالفان طالبان تقریباً یک امر پذیرفته شده است که هر که بیشتر با پاکستان تضاد داشته باشد، بیشتر مورد اعتماد مردم است. این نشان دهنده اوج وعمق بیاعتمادی است. حالا همین رهبران و سخنگویان شان نمیتوانند در یک لحظه اعلام کنند که هیچ حرفی بین آنان و پاکستان نبوده است. در این صورت، مردم میپرسد که شما یا در گذشته دروغ میگفتید و یا حالا دروغ میگویید.
پاکستان نقش تعیین کنندهای در معادلات سیاسی افغانستان داشته و دارد. عزم پاکستان برای کنار زدن طالبان اگر قاطع و جدی باشد، برای مخالفان فرصت تاریخی طلاییای فراهم میکند. این جریان باید با تمام توان و ظرفیت از این فرصت استفاده کند. اما این بدان معنا نیست که اعلام شود هیچ مشکلی بین پاکستان و مخالفان طالبان وجود نداشته و ندارد و همه چیز گل و گلزار است.
متاسفانه جریان مقاومت در بیست سال دوره جمهوریت نیز همینگونه عاطفی و احساساتی و نسجیده سیاست کرد که با دستان خود زمینه انزوا و تضعیف و حاشیهنشینی خود از قدرت را فراهم کرد. حالا باید جریان مقاومت سر خود فشار بیاورد تا قابلیت و ظرفیت بیشتری در مدیریت اوضاع سیاسی کشور از خود نشان دهد. باید بازبینی عمیق و دقیقی در ساختارها و چینش مهرهها و چهرههای سیاسی صورت گیرد. از رابطهسالاری، قومندانسالاری، برخوردهای عاطفی و سطحی به یک مرحله جدید تعقل و برنامهریزی عبور کند. اگر چنین کاری صورت نگیرد، نهتنها جریان مقاومت قادر به بازیابی نقش خود در سیاست افغانستان نخواهد بود، بلکه مرتکب یک خیانت(شاید ناخواسته)تاریخی در قبال مردمانی میشود که سالهاست به این جریان امید بستهاند تا آینده بهتری را برای شان رقم بزند.
نویسنده: نورالله ولیزاده
امریکا طالبان، داعش و جبهه مقاومت را همزمان به سوء استفاده از کودکان متهم کرد

وزارت امور خارجه امریکا در گزارش تازهای که روز گذشته منتشر کرد، طالبان، داعش، جبهه مقاومت ملی و سایر گروههای مسلح را همزمان به سوء استفاده از کودکان در منازعات مسلحانه متهم کرده است.
در این گزارش آمده که استخدام کودکسربازان، قاچاق انسان و پدیده بچهبازی در افغانستان همچنان ادامه دارد.
در این گزارش، طالبان متهم شدهاند که کودکان را از طریق اجبار و فریب، از جمله وعدههای دروغین، جذب میکنند.
در ادامه این گزارش از داعش و جبهه مقاومت نیز نام برده شده و آمده است: «گروههایی مانند داعش-خراسان و جبهه مقاومت ملی کودکانسربازان را در مخاصمات مستقیم برای کارگذاری و منفجر کردن بمبهای دستساز، حمل سلاح، جاسوسی و نگهبانی از پایگاهها استفاده میکنند.»
گزارش میافزاید که طالبان و داعش خراسان، کودکان را به طور اجباری برای پیشبرد اهداف جنگی استفاده میکنند و همچنین کودکسربازان مرتبط با گروههای مسلح دیگر را به زندان میافکنند. برخی از این کودکان همچنین قربانیان قاچاق انسان هستند.
وزارت خارجه امریکا افزوده که طالبان کودکان را از مدارس افغانستان و پاکستان جذب کرده و آنها را در مدارس جهادی برای آموزشهای دینی و نظامی ثبتنام میکنند.
گزارش به نقل ازمنابع محلی گفته است که اعضای محلی طالبان کودکان را با جعل سن در شناسنامههایشان، به صف نیروهای این گروه میآروند.
در این گزارش تصریح شده که وزارتخانهها و سایر ادارات تحت کنترول طالبان، هیچ اقدامی برای حذف قاچاق و دیگر سواستفاده انجام ندادهاند.
در کنار این، در گزارش آمده که مقامهای طالبان برای گسترش نیروهای مورد اعتماد خود، خویشاوندان را تشویق میکنند که فرزندانشان را برای پیوستن به این گروه بفرستند.
برپایه گزارش، گروههای مسلح در افغانستان کودکسربازان را از میان کودکان مناطق محروم و روستایی و کودکان آواره در معرض خطر استخدام میکنند.
وزارت خارجه امریکا همچنین گفته که طالبان در بازداشتگاههای خود، اغلب کودکان قربانی قاچاق را در کنار بزرگسالان نگهداری میکند و در شرایطی قرار میدهد که امکان سوءاستفاده جنسی، کار اجباری و شکنجه را به دنبال دارد. در گزارش همچنین آمده که پولیس طالبان کودکان را به اتهام گداییگری بدون هیچگونه بررسی ابعاد قاچاق آنها زندانی کرده است.
گزارش وزارت خارجه امریکا همچنین از ادامه پدیده «بچهبازی» در افغانستان خبر داده و افزوده که قاچاقچیان کودکان را با هدف استفاده برای مقاصد «بچهبازی»، مورد استثمار قرار میدهند.
همچنین مورادی از «بچهبازی» در میان مقامهای طالبان و «تقریبا تمام گروههای مسلح» در افغانستان گزارش شده است.
وزارت خارجه امریکا در این گزارش همچنین به قاچاق انسان در افغانستان از جمله برای سواستفاده جنسی و کار اجباری پرداخته است. در گزارش گفته شده که هرچند هبتالله آخندزاده، رهبر طالبان در دسامبر پارسال فرمانی را برای ممنوعیت قاچاق انسان، صادر کرد، با این حال اقدامات قابل ملاحظهای در این زمینه صورت نگرفته است.
در این گزارش آمده که در افغاستان قاچاق داخلی نسبت به قاچاق خارجی شایعتر است. بر پایه گزارش، عاملان به قربانیان وام میپردازند و سپس زنان، کودکان و بزرگسالان را برای پرداخت بدهیهایشان وادار به کار میکنند. طبق گزارش، در مواردی تمام اعضای خانوادهها در صنایع مختلف، از جمله خشتزنی و قالیبافی مورد استثمار قرار میگیرند.
بحران اقتصادی، فجایع ناشی از تغییرات اقلیمی، اخراج اجباری مهاجران از کشورهای همسایه و ناامنی غذایی از عواملی ذکر شده که براساس گزارش وزارت خارجه امریکا خطر سواستفاده از شهروندان به ویژه در کار اجباری را افزایش داده است. بنابر گزارش، برخی از شهروندان برای پرداخت هزینههای سنگین مهاجرت از طریق قاچاق، وام میگیرند.
طبق گزارش، بازگشت طالبان به قدرت آسیبپذیری شهروندان در برابر قاچاق را افزایش داده و همزمان شبکههای حمایت از قربانیان نیز به شدت آسیب دیدهاند.
وزارت خارجه امریکا در این گزارش گفته است که بیشتر قربانیان قاچاق در افغانستان کودکان هستند. کودکان قربانی وادار به کار در این زمینهها میشوند: «قالیبافی، کورههای خشترپزی، خدمتکاری خانگی، قاچاق جنسی (از جمله بچهبازی)، چوپانی دامها، کشاورزی، کارگاهها، ساختمانسازی، معدن، گدایی، کارگری کممهارت، کشت و برداشت خشخاش، استخراج نمک، جرایم کوچک، قاچاق مواد مخدر، قاچاق اسلحه، رانندگی کامیون و در بخشهای حملونقل.»
در گزارش آمده که برخی از خانوادهها که بدهیهای سنگین از جمله مرتبط با مواد مخدر دارند، فرزندان خود را به قاچاقچیان میفروشند. این افراد سپس کودکان را مجبور به کار یا دختران خردسال را در ازای طویانه وادار به ازدواج میکنند. گزارش همچنین توضیح داده که برخی از خانوادهها با خشونت جسمی کودکانشان را مجبور کار کردن میکنند یا به طور آگاهانه آنها را برای سواستفادههای جنسی از جمله «بچهبازی»، «میفروشند». گزارش افزود که برخی از خانوادهها به طور اجباری فرزندانشان را برای گدایی به خیابانها میفرستند.
طبق گزارش وزارت امور خارجه امریکا، وضعیت وخیم اقتصادی، امنیتی و بیثباتی سیاسی، «فروش» دختران برای ازدواج از جمله برای برخی از اعضای طالبان را افزایش داده است.
برپایه گزارش، محدودیتهای طالبان علیه زنان و دختران افغانستان، آسیبپذیری آنها در برابر قاچاق را به شدت افزایش داده و خطر ازدواج اجباری و زیر سن به طور چشمگیری بیشتر شده است. خانوادههایی که از سوی زنان به ویژه زنان بیوه سرپرستی میشوند، بیش از همه در معرض خطر قرار دارند.
در گزارش آمده که زنان قربانی خشونت خانگی پس از بازگشت طالبان مجبور شدند از خانههای امن نزد خانوادههای خود بازگردند و این امر خشونت خانگی را افزایش داده است.
وزارت خارجه امریکا همچنین گفته که طالبان زنان و دختران برخی گروههای اقلیت قومی را به بهانه رعایت نکردن حجاب مورد نظر این گروه، بازداشت کرده است. طبق گزارش، برخی از زنان پس از بازداشت به دلیل نقض فرمانهای طالبان، بازداشت و «سپس ناپدید شدهاند.»
گزارش افزود که اعضای گروههای اقلیت قومی و مذهبی، مانند شیعیان هزاره، مسلمانان احمدیه، سیکها، هندوها، بهاییها و مسیحیان، به دلیل تهدیدها و خطرات دیگر از سوی طالبان و گروههای دیگر مانند داعش خراسان، بهطور فزایندهای در معرض «استثمار» قرار دارند.
وزارت خارجه امریکا در این گزارش نوشته است که برخی از زنان و مردان افغانستان به واسطهها پول میپردازند تا آنها را در زمینه پیدا کردن کار در ایران، پاکستان و اروپا به آنها کمک کنند. برپایه گزارش، برخی از واسطهها و کارفرمایان سپس کودکان را مجبور به کار یا «قاچاق جنسی» میکنند.
در این گزارش ادعا شده که برخی از زنان و دختران افغانستان که هند، ایران و پاکستان «فروخته» شدهاند، توسط همسران جدیدشان برای اهدافی نظیر «قاچاق جنسی» و خدمکار خانگی سواستفاده میشوند.
بر مبنای این گزارش، برخی از زنان و دختران نیز برای فرار از افغانستان تحت کنترول طالبان مجبور به ازدواج شدهاند.
طبق گزارش، پسران و مردان افغانستان در کار اجباری و بدهکاری در کشاورزی و ساختمانسازی، عمدتاً در ایران، پاکستان، یونان، ترکیه و کشورهای خلیج فارس، مورد استثمار قرار میگیرند.
این گزارش به سواستفاده و آزار و اذیت مهاجران افغانستان در ایران نیز پرداخته است. در گزارش گفته شده که شبکههای قاچاق مهاجران افغانستان مقیم ایران را به اروپا منتقل میکنند و آنها را برای پرداخت بدهیهای ناشی از هزینههای قاچاق، وادار به خدمت در زمینه «قاچاق جنسی» و کار اجباری در رستورانتها میکنند. طبق گزارش، برخی قاچاقچیان افغانستان پسران را در آلمان، هنگری، مقدونیه شمالی و صربستان در زمینه «بچهبازی» سواستفاده میکنند.
ترامپ برای پایان جنگ در غزه طرح ۲۰ مادهای ارایه کرد

دونالد ترامپ، رییس جمهوری ایالات متحده امریکا، روز گذشته، ۷ میزان/مهر، طرح جامعی را برای پایان دادن به جنگ در غزه را ارایه کرد.
متن طرح ترامپ به شرخ زیر است:
غزه به منطقهای بدون ترور و غیررادیکال تبدیل خواهد شد که تهدیدی برای همسایگانش محسوب نشود.
بازسازی غزه با هدف بهبود وضعیت انسانی ساکنان، بهویژه بازسازی زیرساختها، آغاز خواهد شد.
در صورت پذیرش دو طرف، جنگ فوراً پایان مییابد. نیروهای اسرائیلی به خطوط توافقشده عقبنشینی کرده و در آن بازه زمانی، همه عملیاتهای نظامی متوقف خواهد شد.
طی ۷۲ ساعت پس از پذیرش عمومی اسرائیل، همه گروگانها، چه زنده و چه کشتهشده، بازگردانده خواهند شد.
پس از آزادی گروگانها، اسرائیل ۲۵۰ زندانی با حکم حبس ابد و ۱۷۰۰ فلسطینی بازداشتشده پس از ۷ اکتبر را آزاد خواهد کرد، از جمله همه زنان و کودکان. به ازای هر گروگان کشتهشده اسرائیلی، بقایای ۱۵ فلسطینی نیز بازگردانده خواهد شد.
اعضای حماس که به همزیستی مسالمتآمیز و کنار گذاشتن سلاح متعهد شوند، مشمول عفو عمومی خواهند شد. سایر اعضا میتوانند به کشورهای ثالث منتقل شوند.
کمکهای بشردوستانه در سطح توافق ۱۹ جنوری ۲۰۲۵ فوراً وارد غزه خواهد شد؛ از جمله بازسازی آب، برق، فاضلاب، بیمارستانها، نانواییها و ورود تجهیزات سنگین برای آواربرداری و بازگشایی مسیرها.
ورود کمکها از طریق سازمان ملل، هلالاحمر و نهادهای بیطرف بینالمللی و بدون مداخله دو طرف انجام خواهد شد. گذرگاه رفح نیز تحت همان مکانیسم توافق ژانویه بازگشایی میشود.
اداره موقت غزه برعهده کمیتهای تکنوکرات و غیرسیاسی از فلسطینیان و کارشناسان بینالمللی خواهد بود. این کمیته زیر نظر «شورای صلح» به ریاست ترامپ و چهرههایی مانند تونی بلر فعالیت خواهد کرد.
یک برنامه توسعه اقتصادی ویژه برای بازسازی غزه از سوی گروهی از کارشناسان منطقه طراحی خواهد شد. طرحهایی از سوی نهادهای بینالمللی نیز در این فرآیند لحاظ میشود.
منطقه اقتصادی ویژهای با تعرفهها و دسترسی ترجیحی برای غزه تاسیس خواهد شد.
هیچکس مجبور به ترک غزه نخواهد بود، اما افرادی که بخواهند میتوانند آزادانه رفتوآمد کنند. طرحهایی برای تشویق مردم به ماندن و ساختن آیندهای بهتر در نظر گرفته شده است.
حماس و سایر گروهها هیچ نقشی در اداره غزه نخواهند داشت. همه زیرساختهای نظامی و تونلها تخریب و فرآیند خلع سلاح تحت نظارت ناظران بینالمللی و برنامه خرید سلاح دنبال خواهد شد.
کشورهای منطقه تضمین خواهند داد که غزه جدید تهدیدی برای کسی نباشد و تعهدات خود را اجرا کند.
نیروی بینالمللی تثبیت (آیاِساِف) با همکاری امریکا و کشورهای عربی، فوراً در غزه مستقر خواهد شد و وظیفه آموزش و پشتیبانی از نیروهای پولیس فلسطینی را بر عهده خواهد گرفت. این نیرو با مشارکت اسرائیل و مصر مرزها را نیز ایمن خواهد کرد.
اسرائیل نه غزه را اشغال و نه ضمیمه خواهد کرد. نیروهای اسرائیلی با انتقال کنترول مناطق به «آیاِساِف» و با رعایت زمانبندی مشخص، بهتدریج عقبنشینی خواهند کرد. اسرائیل تنها تا پایان کامل خلع سلاح حضور امنیتی محدودی در غزه خواهد داشت.
در صورت تعلل یا رد طرح از سوی حماس، تمامی بندها در مناطقی از غزه که از کنترول حماس خارج شده، اجرا خواهد شد.
گفتوگوی بینادیانی برای ترویج همزیستی مسالمتآمیز میان فلسطینیان و اسرائیلیها برقرار خواهد شد.
در صورت اجرای موفق اصلاحات از سوی تشکیلات خودگردان فلسطین و پیشرفت بازسازی، زمینه برای مسیر واقعی به سوی دولت مستقل فلسطینی فراهم خواهد شد.
ایالات متحده گفتوگویی میان اسرائیل و فلسطینیان درباره افق سیاسی همزیستی صلحآمیز و اقتصادی را آغاز خواهد کرد.
منابع در کاخ سفید گفتهاند که ترامپ، در تهیه این طرح با کشورهایی چون مصر، اردن، امارات و عربستان سعودی مشورت کرده و از سوی بسیاری از دولتها بهعنوان «نقطه عطفی در روند صلح خاورمیانه» توصیف شده است.
با این حال، هنوز اسراییل و مقامهای فلسطینی در مورد این طرح واکنش رسمی نشان ندادهاند.
برخی از منابع به نقل از دفتر نخست وزیری اسراییل گفتهاند که او این طرح را در اصول پذیرفته است هرچند ممکن برخی از مادههای خلاف میلش باشد.
منابع همچنان به نقل از مقامهای حماس گفتهاند که طرح ترامپ بدلیل آنکه خلع سلاح کامل حماس و خروج افراد آن را از غزه تجوزیر کرده، ممکن از سوی این سازمان رد شود.
قطع کامل انترنت در افغانستان و گمانهزنیها در مورد دلایل آن

از قطع کامل انترنت در افغانستان بیش از ۱۶ ساعت گذشته است.
خدمات اینترنتی و مخابراتی در سراسر افغانستان از ساعت ۵:۰۰ عصر روز دوشنبه، ۷ میزان/مهر، بهطور کامل قطع شده است. طالبان تا کنون در این زمینه ابراز نظر نکردهاند.
قطع انترنت با محکومیتهای گسترده نهادهای رسانهای و مدافع حقوق بشر مواجه شده است.
از اینکه دلیل واضحی برای قطع انترنت از سوی طالبان ارایه نشده، مجال طرح گمانههای مختلف به میان آمده است.
برخیها میگویند که طالبان در حال جابهجایی جنگجویان گروههای تروریستی در مناطق تحت کنترل و امن خود هستند.
یک گمانه این است که امریکا بار دیگر به پایگاه هوایی بگرام بازگشته است.
گمانه دیگر این است که اختلافهای درونی طالبان به مرحله انفجار رسیده و هم اکنون در کابل درگیری نظامی میان افراد وفادار به ملاهبتالله رهبر طالبان و سراجالدین حقانی وزیر داخله این گروه جریان دارد. برخی از کاربران نامهای را نشر کردهاند که منسوب به هبتالله است و در آن حکم برکناری حقانی از وزارت داخله صادر شده است. حکمی که به مخالفت حقانی مواجه شده و منجر به درگیری یا آغاز رویارویی نظامی او با جناح هبتالله شده است.
گمانه دیگر این است که طالبان برنامه سرکوب گستردهای در دست اجرا دارند و برای بازتاب نیافتن اقدامات ضد بشری خود در فضای عمومی انترنت را قطع کردهاند.
برنامه قطع انترنت چند روز پیش ابتدا از شهر مزار شریف شروع شد و طالبان سپس در برخی از ولایتهای دیگر انترنت را قطع کردند که با واکنشهای گسترده مواجه شد. اما از عصر روز دوشنبه انترنت به یک باره در سراسر کشور قطع شد و اکنون افغانستان به صورت کامل از دسترس شبکه جهانی اینترنت خارج شده است.
صادق خان: در مورد یک استراتژی هماهنگ در قبال افغانستان در تهران گفتوگو کردیم

محمد صادق خان، نماینده ویژه پاکستان در امور افغانستان میگوید در دیدار با محمدرضا بهرامی، مدیرکل آسیای جنوبی وزارت خارجه ایران، درباره «امنیت منطقهای و تهدید تروریزم» گفتوگو کرده است.
آقای خان افزوده که وضعیت انسانی و چشمانداز سیاسی و اقتصادی افغانستان از دیگر محورهای گفتوگو با آقای بهرامی بوده است.
صادق خان روز دوشنبه، ۷ میزان/مهر، در صفحه اکس خود نوشت که در این دیدار درباره «اهمیت یک استراتژی هماهنگ» با جمهوری اسلامی نیز گفتوگو کرده است.
سفر محمدصادق خان به ایران در حالی انجام شده که پاکستان میزبان نشست مخالفان طالبان در اسلامآباد است. نشست دو روزهای که بسیاریها آن را نشان تغییر جدی موضع پاکستان در قبال طالبان میدانند.
پاکستان هرچند در گذشته از حامیان و بانیان طالبان به شمار میرفت اما در چند سال اخیر رابطه این کشور با طالبان بدلیل حمایت طالبان از تحریک طالبان پاکستان رو به خرابی گذاشته و اخیرا مقامهای پاکستانی اظهارات تندی علیه طالبان بیان داشتهاند.
ایران اما باوجود روابط خصمانهای که در گذشته در برابر طالبان داشته، در چهار سال اخیر روابط گستردهای با طالبان برقرار کرده است.
ناظران میگویند که پاکستان در تلاش است تا ایران و برخی از کشورهای منطقه را با استراتیژی جدید در قبال افغانستان همسو بسازد.
مقامهای ایرانی تا کنون در باره سفر صادق خان و موضوعات مورد بحث با او اظهار نظری نکردهاند.
پیشتر در حاشیه هشتادمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل در نیویارک، وزیران خارجه ایران، چین، پاکستان و روسیه در بیانیهای مشترک خواستار مبارزه جدی طالبان با گروههای تروریستی و تشکیل حکومت فراگیر در افغانستان شدند.