فعالین سیاسی و مدنی در نشستی در سویدن خواستار گفتوگو برای آینده افغانستان شدند

شماری از فعالین سیاسی و مدنی افغانستان در نشستی در شهر استکهلم پایتخت سویدن که به منظور بررسی جواب طرح سازمان ملل برگزار شده بود، گفتند که مشکلات کشور را میتوان از راه گفتوگو حل کرد و آینده کشور با زور و خشونت ساخته نخواهد شد.
نشست یاد شده تحت عنوان«آینده افغانستان: بررسی چارچوب موزائیک سازمان ملل» به ابتکار مرکز پژوهشی و پالیسی لاجورد یولای و یک سازمان سیاسی موسوم به«حزب شهروندان افغانستان» برگزار شده است.
طرح سازمان ملل برای بیرون رفت از وضعیت بحرانی کنونی افغانستان موسوم به طرح«موزائیک»، بستری برای گفتوگوی ملی میان جریانهای مختلف سیاسی و اجتماعی افغانستان توصیف شده است.
دفتر نمایندگی سازمان ملل در کابل که این طرح را آماده کرده، گفته که با جوانب داخلی و کشورهای منطقه وجهان پیرامون آینده افغانستان گفتوگو و مشورت کرده است.
اما بسیاری از احزاب و جریانهای سیاسی افغانستان به ویژه جریانهای مخالف طالبان این طرح را به نفع طالبان خوانده و دفتر سازمان ملل را به تلاش برای عادیسازی روابط جهان با طالبان و تحمیل این گروه به عنوان حاکمان افغانستان متهم کردهاند.
برگزارکنندگان نشست یاد شده در استکهلم، گفته اند که این نشست فراتر از یک نشست سیاسی است و نقطه شروعی برای کنشگری آگاهانه و هدفمند در راه آیندهای روشن و مشارکتی برای افغانستان محسوب میشود.
فعالین سیاسی و مدنی افغانستان در حالی در این نشست به گفتوگو برای آینده کشور تاکید کردهاند که طالبان با تشکیل حکومت تک قومی و تک گروهی، هرگونه گفتوگو و تفاهم پیرامون مسایل مهم کشور را رد کرده و میگویند که مشکلی وجود ندارد تا در باره آن گفتوگو شود.
گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل از«عادیسازی» طالبان هشدار داد

ریچارد بنت، گزارشگر ویژهی حقوق بشر سازمان ملل، در واکنش به افزایش آمار محاکم صحرایی طالبان و مجازات بدنی شهروندان، گفته که مجازاتهای علنی توسط طالبان در افغانستان در سال ۲۰۲۵ بهشدت افزایش یافته و این گروه دستکم ۶۳ مرد و چهار زن را در ملاءعام در یک هفته شلاق زدهاند.
آقای بنت افزوده است که این مجازاتهای سنگین که قوانین بینالمللی را نقض میکند، در سال ۲۰۲۵ بهشدت افزایش یافته است و باید متوقف شود.
پیش از این هم نهادهای بینالمللی حقوق بشری از اعدام و مجازات بدنی افراد در ملاءعام توسط طالبان انتقاد کرده و آن را خلاف کرامت انسانی و قوانین بینالمللی دانستند.
گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل که به دلیل تهیه چند گزارش در باره وضعیت حقوق بشر در افغانستان و مستندسازی خشونتهای رفتاری طالبان، از سوی این گروه به افغانستان ممنوعالورود شده، در ادامهی پیامی که امروز در اکس نشر کرده، گفته است: «یک یادآوری جدی این است که طالبان نباید عادی شوند و هیچ شهروند افغانستان در خارج از کشور به زور بازگردانده نمیشود.»
این اظهارات در حالی بیان میشود که در این اواخر علاوه بر افزایش محاکم صحرایی طالبان، روند اخراج مهاجران افغانستان از کشورهای ایران و پاکستان نیز تشدید شده و بسیاری از افراد در معرض تهدیدهای طالبان به زور به کشور برگردانده شدهاند.
طالبان در پروان به کشاورزان: بدون حضور نماینده طالبان حاصلات تان را نبردارید

منابع محلی در شهرستان/ولسوالی جبلالسراج ولایت پروان میگویند که اداره زراعت طالبان در این شهرستان به کشاورزان دستور داده که بدون نماینده طالبان و ملک قریه حاصلات گندم خود برداشت نکنند.
منابع امروز دوشنبه،۱۲جوزای/خرداد، به خبرگزاری پورانا گفتند که اداره زراعت و مالداری جبلالسراج کشاورزان را به ارایه آمار نادرست در مورد مقدارحاصلات گندم متهم کرده و به آنان گفتهاند که مقدار«عشر» تعیین شده را پرداخت نکردهاند.
به گفته منابع، طالبان به کشاورزان گفتهاند که با توجه به پنهان کاریهای گذشته، پس از این هیچ دهقان حق ندارد بدون حضور نماینده طالبان و اطلاع به ملک قریه، اقدام به برداشت حاصلات گندم کند.
طالبان در کمتر از چهار سال گذشته علاوه بر اینکه مالیاتهای سنگین متنوعی بر مردم وضع کردهاند، به جمعآوری عشر و زکات از کشاورزان به روش سنتی نیز اقدام کرده و میگویند که عشر و زکات جدا از مالیات رسمیای است که مردم به دولت پرداخت میکنند.
این در حالی است که کشاورزان شهرستان جبلالسراج و سایر شهرستانهای پروان از کاهش حاصلات گندم شکایت دارند و بالا رفتن قیمت کودکیمیاوی، قطع کمکهای نهادهای بینالمللی، خشکسالی و عدم حمایت دولت از کشاورزان را از دلایل عمده آن عنوان میکنند.
پروان از ولایتهای کمزمین و پرجمعیت در شمال کابل پایتخت افغانستان است که کشاورزان در زمینهای کوچک مشغول کشاورزی برای تامین معیشت خانوادهها هستند.
دریافت عشر(یک دهم از حاصلات کشاورزی) در حالی از سوی طالبان صورت میگیرد که بنا به گزارش نهادهای ناظر بینالمللی، فقر و بیکاری در افغانستان به شکل بحرانی افزایش یافته است.
یک مقام محلی معارف طالبان در کندهار کشته شد

منابع محلی در ولایت جنوبی کندهار به رسانهها گفتهاند که سعیدالله سالار آمر اداره معارف طالبان در شهرستان/ولسوالی دند این ولایت توسط افراد مسلح ناشناس کشته شده است.
به گفته منابع، این مقام محلی معارف طالبان هنگامی که از خانهاش با موتورسایکل به سمت مسجد میرفت، در ساحه شهرکهنه شهرستان دند، هدف تیراندازی قرار گرفته و کشته شده است.
مسوولیت این حمله را تا کنون فرد یا گروهی به عهده نگرفته و طالبان نیز در این زمینه اظهارنظر نکردهاند.
طالبان مدعی تامین امنیت سراسری در کشور اند اما براساس گزارش رسانهها، آمار قتلهای مرموز و جرایم جنایی به شکل بیپیشینه در مناطق مختلف کشور افزایش یافته است.
آگاهان امور میگویند که گسترش فقر و بیکاری در کنار بیبندوباری افراد طالبان و نبود حاکمیت قانون از عوامل درشت افزایش جرایم جنایی است.
ادامه تنشها در بدخشان و خروج گروه تخریب مزارع از شهرستان جرم

رسانهها به نقل از منابع محلی در ولایت شمال شرقی بدخشان میگویند که تنشهای به میان آمده میان طالبان بومی و طالبان پشتونتبار در این ولایت که حدود دو هفته پیش آغاز شده، برغم تلاشهای فصیحالدین فطرت رییس ستاد ارتش طالبان و رییس استخبارات این گروه فروکش نکرده و هنوز طرفهای درگیری در حالت آماده باش و حمله به همدیگر قرار دارند.
به گفته منابع، تنشها پس از کشته شدن یک عضو بدخشانی طالبان توسط یک عضو پشتونتبار این گروه در داخل فرقه بدخشان دوباره تشدید شده است.
یک روز پیش منابع محلی از ولایت بدخشان گزارش دادند که یک طالب پشتونتبار یک عضو تاجیکتبار طالبان را در داخل فرقه تیرباران کرده است.
منابع مردمی گفتهاند که نارضایتیها در میان اعضای بدخشانی طالبان به قوت خود باقی است و قاری فصیحالدین رییس ستاد ارتش این گروه که خود اهل بدخشان است، نتوانسته به روشهای قبلی منازعه را بخواباند و از تشدید تنشها جلوگیری کند.
در ادامه تنشها، امروز منابع محلی گفتهاند که گروهی از طالبان که جهت تخریب مزارع خشخاش به شهرستان جرم اعزام شده بودند، در نتیجه مخالفت مردم مجبور به خروج از این شهرستان شده است.
تنشها میان طالبان هر چند بر سر تخریب مزارع خشخاش شروع شد اما شماری از مقامهای محلی طالبان از والی پشتونتبار این ولایت نیز انتقاد کرده و او را متهم به رفتار تبعیضآمیز قومی و تحقیر طالبان بدخشان کردند. آنان به والی هشدار داده بودند هرچه زودتر باید بدخشان را ترک کند.
انگیزه دیگر درگیریها و تنشها، موضوع معادن طلا در بدخشان است که به گفته منابع از سوی شرکتهای جنوبی متعلق به مقامهای پشتونتبار طالبان به شکل بیرویه استخراج میشوند و سهمی به مردم بدخشان و طالبان محلی در ثروتهای زیر زمینی این منطقه داده نمی شود.
طالبان بدخشانی اکنون زیر فشار شدید افکار عمومی بدخشانیان نیز قرار دارند. کاربران رسانههای اجتماعی به شکل گسترده این پرسش را از طالبان بدخشان مطرح کردهاند که چرا آنان دستکم در ولایت خود شان صاحب صلاحیت نیستند و ولایت شان تحت ظلم و تبعیض طالبان پشتون قرار دارد.
گفتنی است که طالبان تاجیکتبار بدخشانی در ابتدای برگشت طالبان به قدرت سهم مهمی در سقوط ولایت بدخشان به دست طالبان داشتند اما با حاکم شدن طالبان، به تدریج طالبان محلی بدخشانی از قدرت در سطوح مختلف کنار زده شدند و اسلحه آنان نیز در چند مرحله جمع آوری گردید.
ناظران میگویند که رهبری طالبان که با نگاه قومی مسایل را رهبری میکند، در نظر دارد تا طالبان بدخشانی را خلع صلاحیت و خلع سلاح نماید.
به تازگی برخی از رسانهها به نقل از ملا فاضل مظلوم معاون وزارت دفاع طالبان و از طالبان پشتونتبار گزارش دادند که گفته است، بدخشان نیز باید مثل پنجشیر سرکوب شود. سخنانی که با واکنش گسترده در رسانههای اجتماعی روبرو شد.
طالبان در پروان از توزیع زمین به مهاجرین خبر دادند؛ مردم نگران برنامههای قومی هستند

طالبان در پروان از توزیع زمین به ۱۸۰۰ خانواده برگشت کننده خبر دادهاند. باشندگان پروان میگویند که نگران تطبیق برنامههای قومی از سوی طالبان در روند توزیع زمین به مهاجرین هستند.
شعبه تلویزیون حکومتی در پروان در گزارشی به نقل از اداره شهرسازی و مسکن در این ولایت گفته است که تا کنون برای ۷۰۰ خانواده برگشت کننده فورم توزیع زمین توزیع شده و قرار است که این برنامه برای ۱۸۰۰ خانواده تطبیق شود.
نعمتالله حنیف، رییس اداره شهرسازی و مسکن طالبان در پروان، گفته است که تا کنون برای ۷۰۰ خانواده برگشت کننده از ایران و پاکستان فورم زمین توزیع شده و قرار است در مجموع برای ۱۸۰۰خانواده مهاجر فورم زمین توزیع گردد.
وی افزوده که برای هرخانواده برگشت کننده از ۵ الی ۱۵بسوه زمین(معادل ۵۰۰ تا ۱۵۰۰ مترمربع) در شهرک باریکآب شهرستان/ولسوالی بگرام این ولایت در نظر گرفته شده است.
چند روز پیش حاجی امانالله، رییس اداره مهاجرین و عودتکنندگان پروان، در جلسهای در این ولایت از افزایش شمار مهاجرین بازگشت کننده از کشورهای ایران و پاکستان خبر داده و افزوده بود که این خانوادهها با مشکلات شدید اقتصادی و کمبود مسکن روبهرو هستند و نیازمند مساعدتهای غذایی و غیرغذایی میباشند.
اما شماری از باشندگان پروان میگویند که توزیع زمین در شهرک باریکآب همواره برای مردم پروان اسباب نگرانی بوده، زیرا در گذشته شماری از خانوادههای پشتون از مناطق جنوبی در این منطقه براساس یک برنامه قومی با هدف تغییر بافت جمعیتی ولایت پروان جابجا شدهاند.
به گفته باشندگان پروان، در دوره جمهوریت نیز چندین بار توزیع زمین در باریکآب باعث ایجاد تنش گردید و با اعتراضات مردم بومی و جامعه مدنی متوقف شد.
دو تن از باشندگان تاجیکتبار شهرستانهای بگرام و جبلالسراج ولایت پروان به خبرگزاری پورانا گفتند که تحت نام توزیع زمین به مهاجرین، شماری از خانوادههای پشتون در باریک آب جابجا میشوند و شخص والی پروان به این موضوع توجه خاص دارد و از هر فرصتی برای جابجایی پشتونها در این منطقه استفاده میکند.
پروان از ولایتهای عمدتاً تاجیکنشین در جوار کابل است. منابع آگاه در این ولایت میگویند که جابجایی پشتونها در منطقه باریکآب یکی از برنامههای قومی حکومتهای پشتونی بوده است که تا کنون ادامه یافته و در دوره طالبان به شکل اجباری و در نبود صداهای اعتراضی دنبال شده است.
نکاتی در باره «استرداد» اسپهای مارشال دوستم

برخی از رسانهها به نقل از منابع نزدیک به مارشال دوستم گزارش دادهاند که طالبان ۱۸ رأس اسپ او را که قبلاً از خانهاش برده بودند، به برادرش(عمر دوستم) برگشتاندهاند.
این خبر در حالی نشر شده که چند روز پیش آقای دوستم با لحن تند از طالبان به خاطر اعمال سیاستهای قومی در شمال و جابجایی به گفته او پشتونهای جنوبی در مناطق«ترکنشی» انتقاد کرد.
سه روز پس از اظهارات انتقادی مارشال دوستم، طالبان اعلام کردند که با چند شرکت نفتی ترکیه در زمینه استخراج نفت و گاز در جوزجان قرار داد بستهاند.
ناظران میگویند که سه خبر فوق با هم ربط دارند و حکایت از بده بستانهای پشت پرده میان طالبان، دوستم و ترکیه دارد.
پیرامون این موضوع نکاتی قابل تأمل است:
نکته اول؛ اسپداری و خانسالاری در افغانستان
یکی از شاخصههای شناختی تحولات پنج دهه اخیر در افغانستان، شکلگیری نوعی فرهنگ سیاسی«خانسالاری» و «خانواده سالاری» است. مارشال دوستم یکی از نمونههای خوانین و خانوادههایی است که در نتیجه تحولات چند دهه اخیر، صاحب جاه و جلالی شدند و مال و منالی برای خود فراهم کردند.
در واقع داشتن اسپ زیاد به معنای داشتن پول و امکانات زیاد است. نگهداری اسپ زیاد که بیشتر با اهداف بازی و سرگرمی و تفریح و تفرج است، نشان میدهد که فرد دارنده اسپ، یک فیودال و بزرگ قوم و دارنده جایگاه برتر و بالاتر از دیگران در سلسله مراتب اجتماعی-اقتصادی است.
نکته دوم؛ تیکهداری قومی
مارشال دوستم نه تنها تبدیل به یک«خان» شده، بلکه با در کنترول گرفتن حزب جنبش و «نمایندگی سیاسی» ازبیکها، به یک آدرس قومی نیز در معادلات سیاسی تبدیل شده است. با توجه به ساختار سیاسی قومی افغانستان و قومی شدن سیاست در کشور، مارشال دوستم در رأس رهبری حزب جنبش هم از امتیاز قومی در معادلات سیاسی استفاده میکند و هم از امتیاز حزبی.
مارشال دوستم به سایر جریانها و اشخاص صاحب مدعا در حوزه ازبیکها نیز مجال ظهور و بروز نمیدهد و در واقع خود را نماینده بلامنازع ازبیکها و به تعبیری ترکتباران را میداند. حرف او این است که هر تصمیم و تحولی در سرنوشت ازبیکها باید با مشوره و اذن او رقم بخورد.
نکته سوم؛ نحوه استفاده مارشال دوستم از جایگاه «خانی» و مارشالی
بدست آوردن جایگاه خانی و مارشالی داستان پیچیده در افغانستان دارد. مارشال دوستم در نتیجه چند دهه جنگ از طریق یک مسیر پیچیده و خطرناک به جایگاه کنونی رسیده است. جایگاهی که مدعی نمایندگی انحصاری ازبیکها است. اما هنوز پرسشهای جدی در این زمینه وجود دارد که آقای دوستم از این جایگاه چگونه استفاده کرده است. آیا مارشال دوستم توانسته از منافع مهم و استراتیژیک ازبیکها به درستی نمایندگی کند و آن را تامین نماید؟
پاسخ پرسش اخیر میتواند مشرح باشد. اما اگر ملاک داوری ما رفتارها و گفتارهای مارشال دوستم در نزدیک به چهار سال اخیر باشد، میتوان شبهاتی را مطرح کرد.
آقای دوستم خودش بارها در سخنرانیهایی که در نشستها سیاسی چهار سال اخیر داشته، پیوسته به این نکته تاکید داشته که وضعیت در قلمرویی که او ادعای نفوذ و سلطه بر آن را دارد و آن را منطقه«ترکنشین» تعریف میکند، به نفع ازبیکها نیست. بارها آقای دوستم از کوچ اجباری مردم ازبیک در مناطق شمال، از غصب زمینهای آنان و از جابجایی پشتونها در مناطق ازبیکنشین لب به اعتراض گشوده است. اما کاری عملیای در جهت جلوگیری از پیشرفت وضعیتی که به ضرر ازبیکها انجام نداده است.
در مدت چهار سال اخیر، آقای دوستم مثل بسیاری از کاربران رسانهها اجتماعی فقط از وضعیت موجود در شمال انتقاد کرده است. در اوایل استدلال میشد که با توجه به فروپاشی غافلگیر کننده جمهوریت، نیروها متفرق شده و امکان بسیج عمومی برای ایجاد تغییر در وضعیت وجود ندارد. اما حالا این دلیل از بین رفته است. با گذشت چهار سال و ادامه وضعیت اشغال و غصب در منطقه تحت نفوذ مارشال دوستم، دیگر انتقاد و اعتراض لفظی نه تنها کارساز نیست بلکه تلاشی مشکوک برای تخلیه عقده مردم و فراهم کردن فرصت به طالبان است تا بیشتر و بیشتر به کار خود ادامه دهند و طرح های قومی خود را اجرایی بسازند.
چند بار آقای دوستم، در سخنرانیهایش لب به انتقاد از سیاسیون تاجیکتبار گشود و آنان را مسبب از دست رفتن دستآوردهایی معرفی کرد که با جنگ و میله تفنگ در طی سه دهه اخیر بدست آمده بود. باری آقای دوستم از احمد مسعود انتقاد کرد که چرا از او در سخنرانیهایش یاد نمیکند. در همان زمان آقای دوستم این را هم گفت که سقوط حکومت کمونیستی و پیروزی مجاهدین مدیون جنگ او با طالبان و حکومت کمونیستی بود.
اما سوالی که فراروی آقای دوستم و تمامی رهبران شمال در چهار سال اخیر قرار داشته این است که برای رهایی مردم تان از وضعیت بد و رقتبار کنونی چه کردهاید؟
برخی از فعالین سیاسی تاجیک میگویند که مارشال دوستم بیشتر از جایگاه ویژهای که در بین ازبیکها بدست آورده، در جهت رقابت با جریانهای سیاسی-نظامی تاجیکی استفاده کرده است. در همین راستا، آقای دوستم شکستها وناکامیهای خود را نیز به دوش رهبران سیاسی تاجیک گذاشته است. تلاشی که موجب شکلگیری نوعی فضای رقابت میان تاجیک و ازبیک نیز شده است.
باری در سال ۱۳۹۳ که مارشال دوستم از سوی اشرف غنی به عنوان معاون اول ریاست جمهوری برگزیده شد، در یکی از سخنرانیهایش گفت که حاضر است در هر زمینه با مارشال فهیم رقابت کند. او به عنوان نمونه به«بزکشی» و اسپ داشتن اشاره کرد و گفت که حاضر است در میدان بزکشی با مارشال فهیم رقابت کند. این در واقع کنایه بر این بود که دوستم میتواند مثل فهیم باشد. این معنا در رقابتهای قومی و سیاسی و نظامی بیشتر قابل فهم میشود. در واقع در آن زمان عبدالرشید دوستم که به مقام معاونیت اول(خلاف سنت سیاسی حاکم در آن زمان) برگزیده شده بود و با این پرسش مواجه بود که چگونه میتواند رقیب مارشال فهیم شود، خواست بگوید که چیزی کم از مارشال فهیم ندارد. اگر فهیم اسپ زیاد دارد، دوستم هم دارد و میتواند داشته باشد. حتا میتوان از نظر روانشناختی گفت که تلاش مجدانه مارشال دوستم برای کسب رتبه نظامی مارشالی، در رقابت با مارشال فهیم قابل فهم است.
اکنون همزمان شدن خبر، استرداد اسپهای مارشال دوستم با انتقاد او از سیاستهای قومی طالبان و نیز خبر قرارداد شرکتهای ترکی با طالبان در مناطق ازبیکنشین، بیشتر این شایبه را تقویت کرده است که مارشال دوستم پس از سالها سکوت در میدان عمل و لفاظیهای ضد طالبان، اکنون در مسیری قرار گرفته است که انتهای آن میتواند نوعی جورآمد سیاسی میان طالبان و مارشال دوستم باشد.
این در حالی است که اخیراً برخی از منابع آگاه از انجام گفتوگوهای پشت پرده میان طالبان و نیروهای مخالف طالبان در مورد تشکیل یک حکومت ظاهراً فراگیر با دخالت کشورهای منطقه خبر دادهاند. استرداد اسپهای مارشال دوستم از سوی طالبان میتواند در راستای گفتوگوهای پشت پرده تعبیر شود.
در روزها اخیر شماری از رهبران سیاسی-قومی مخالف طالبان سفرهایی به ایران داشتند و وزارت خارجه ایران نیز تایید کرد که از شماری از این رهبران میزبانی کرده و عباس عراقچی وزیر امور خارجه این کشور با حامد کرزی رییس جمهوری پیشین افغانستان در روم پایتخت ایتالیا دیدار کرده است.
ایران در این اواخر ابتکار عمل بیشتری در انجام گفتوگوهای سیاسی میان طالبان و مخالفان به خرچ داده است. حامد کرزی گفته میشود که در گفتوگوهای سیاسی پشت پرده به دستور طالبان نقش مرکزی دارد و تلاش میکند تا شرکای سیاسی غیرپشتون خود را در یک محور جمع کند و طالبان را نیز مجاب بسازد که امتیازاتی را اعطا کنند تا به اصطلاح حکومت فراگیر تشکیل شود.
اما سوال مهم و اساسی از رهبران سیاسی شمال که تیکه داران اقوام تاجیک، هزاره و ازبیک نیز به شمار میروند این است که اگر بده و بستانی در روند گفتوگوهای سیاسی صورت گیرد، این بده و بستان چگونه است و وجهالمعامله آن چیست؟
برخی از آگاهان میگویند که بسیاری از رهبران سیاسی شمال مایل اند که در ازای تضمین برگشت به کشور و استراداد دارایهای شخصی شان از سوی طالبان، در یک سناریوی طالبانی مشارکت جویند. استراداد اسپهای مارشال دوستم اگر در همین راستا تعبیر شود، نشانهای از نرمش و سازش او با طالبان پنداشته میشود. این بدان معناست که مارشال دوستم از طرح موضوع سیاستهای قومی طالبان، در پی امتیازگیری شخصی و گروهی بوده و منافع استراتیژیک ازبیکها که حفظ زمین و سرزمین آنان در برابر طرحهای شوونیستی و قومی طالبان است، برای آقای دوستم میتواند وجهالمعامله شخصی باشد.
در سوی دیگر، کشور ترکیه است که براساس یک دیدگاه تباری به ازبیکهای افغانستان نگاه میکند و در صدد بهرهگیری از اهرمهای فشاری است که آنان میتوانند برای یک حکومت قومگرا در کابل ایجاد کنند. در واقع ترکیه مارشال دوستم را در قبضه خود گرفته و مسیر سیاسی با طالبان را طوری طراحی کرده که در ازای دست برداری مارشال دوستم و حزب جنبش از داعیه مردمی و سرزمینی به نفع ازبیکها، امتیازاتی برای شخص خودش و اطرافیانش کسب بدست آورد. در این میان ترکیه نیز به شکل نرم نفوذ خود را به شمال افغانستان گسترش دهد. نفوذی که در راستای برنامههای پانترکیستی تیم اردوغان قابل بررسی است.
طالبان به مشوره مشاوران خارجی و داخلی خود، با برگشت دوباره به قدرت، داراییهای رهبران سیاسی و قومی را در اختیار گرفته و به اصطلاح از یک نوع سیاست تحریم اقتصادی علیه «خوانین» قومی کار گرفتند. این گروه بارها اعلام کرده که هر یک از رهبران سیاسی پیشین که از دعوای سیاسی و مخالفت با طالبان دست بردارد، میتواند به کشور برگشته و صاحب مال و دارایی خود شود. این در واقع قرار دادن رهبران سیاسی مخالف در دو راهی پول و جایگاه بلند اجتماعی(عزت و آزادی و افتخار) است. به بیان دیگر، طالبان بسیاری از چهرههای سیاسی و قومی را در دو راهه مادیت و معنویت قرار دادهاند. آنان در نهایت یا تصمیم میگیرند که از مال و دارایی خود بگذرند و با ورود به میدان جنگ، مردم خود را بسیج کرده وجایگاه از دست رفته خود را بدست میآورند یا این است که بدون سروصدا به کشور بر میگردند و به اصطلاح تسلیم طالبان میشوند تا صاحب مال و دارایی خود شوند. اگر استراداد اسپهای مارشال دوستم در همین راستا صورت گرفته باشد، میتواند آغاز یک روند سیاسی آزمایشی تلقی شود که در چند ماه اخیر در پشت پرده پیرامون آن گفتوگوهای مخفی میان طرفین انجام شده است.
نویسنده: نورالله ولیزاده
تناقض در رفتار و گفتار طالبان؛ رییس اداره محیط زیست طالبان خواهان کمک جامعه جهانی شد

مطیع الحق خالص، رییس اداره حفاظت از محیط زیست طالبان، امروز، دوشنبه، ۱۲ جوزا/خرداد، در یک نشست خبری در کابل، از جامعه جهانی خواسته است که کمکهایش را با سیاستها گره نزند و آن را ادامه بدهد.
وی گفته است: «مردم افغانستان بخشی از جامعه بشری جهان است و درد این ملت، درد همه است و مشکلات این مردم، مشکلات همه است.»
این مقام طالبان افزوده که بیشترین آسیب را از تغییرات اقلیم و وضعیت دشوار محیط زیست، زنان در افغانستان میبینند و موسسات بینالمللی در تهیه آمارها و گزارشهای شان باید این قشر را از یاد نبرند.
رییس اداره محیط زیست طالبان در حالی خواهان کمک جامعه جهانی به افغانستان شده و بر جدایی کمکها از سیاستها تاکید کرده که رهبران طالبان در گذشته بارها از بینیازی به کمکهای جامعه جهانی سخن گفتهاند.
ناظران میگویند که در رفتار و گفتار طالبان تناقضهای آشکار دیده میشود.
به اعتقاد ناظران، در حالی که طالبان در برابر خواست جامعه جهانی و نهادهای بینالمللی در زمینه رعایت حقوق بشر و حقوق زنان مقاومت میکنند و آن را مداخله در امور داخلی افغانستان عنوان میکنند، تاکید رییس اداره محیط زیست این گروه بر این نکته که «مردم افغانستان بخشی از جامعه بشری جهان» است، نشاندهنده تناقض در گفتار و رفتار است، زیرا به صورت منطقی وقتی افغانستان بخشی از جامعه جهانی است، باید گروه حاکم در افغانستان تابع اصول و مقررات بینالمللی بوده و به خواست جامعه جهانی در مورد حقوق بشر و حقوق زنان تن بدهند.
منظور از«بازگشت به خویشتن»در عصر کوشانی چیست؟

یونانیها پس از سلطهیابی بر سرزمینهای نیاکانی ما زبان، فرهنگ و تقویم یونانی را جاگزین زبان، فرهنگ و تقویم بومی آریایی ساختند. کوشانیها اما ضمن پایان دادن به سلطهی یونانی بر باختر و حوالی آن، زبان، فرهنگ و تقویم بومی را دوباره احیا کردند که ذکر آن در کتیبهی معروف رباطک از مهمترین و قدیمیترین کتیبههای برجای مانده از عصر کوشانی، آمده است
یونیسف از محرومیت ۴ میلیون کودک از آموزش خبر داد اما از سیاست ضد آموزشی طالبان یاد نکرد

صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل-یونیسف، در گزارش تازه خود، در حالی که از محرومیت ۴ میلیون کودک افغانستانی از آموزش خبر داده اما از سیاستهای ضد آموزشی طالبان که منجر به محرومیت گسترده دختران از آموزش شده است، یاد نکرده است.
یونیسف در گزارشی که روز گذشته نشر کرده، گفته که حدود چهار میلیون کودک در افغانستان از آموزش محروم شدهاند.
این نهاد وابسته به سازمان ملل، از کمبود ساختمانهای مناسب مکتب، آب سالم، امکانات بهداشتی و کمبود معلمان واجد شرایط به ویژه زنان به عنوان دلایل محرومیت کودکان از آموزش یاد کرده اما اشارهای به ممنوعیت آموزش دختران از سوی طالبان نکرده است.
پیشتر سازمان عفو بینالملل اعلام کرد که حدود سه و نیم میلیون کودک در افغانستان به دلیل سیاستهای ضد آموزشی طالبان از آموزش محروم شدهاند.
طالبان در چهار سال اخیر، مکاتب دخترانه را بر روی دختران بالاتر از کلاس/صنف ششم بستند و برغم اعتراضها و درخواستهای گسترده بینالمللی به دختران اجازه حضور در مکاتب را ندادند.
طبق گزارش اخیر یونیسف، کودکان به دلیل مشکلات اقتصادی برای کمک به خانوادههای خود مجبور به کار میشوند.
در این گزارش آمده است «تخمین زده میشود که حدود چهار میلیون کودک در افغانستان از تحصیل بازماندهاند.»
ناظران میگویند که عدم اشاره یونیسف به سیاستهای ضد آموزشی طالبان در گزارش اخیر این نهاد، پرسشبرانگیز است و این شایبه را تقویت میکند که سازمان ملل و نهادهای وابسته به آن، در تلاش پنهان کردن ابعاد فاجعه انسانی در افغانستان اند که سیاستهای طالبان موجب شکلگیری آن شده است.