خبرگزاری پورانا

PNA

داکتر نجیب به روایت روس‌ها

مهم ترین خبر های هفته

تحلیل های داغ هفته

خبرگزاری پورانا نوشته‌های برتر پیرامون مسائل مهم سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و…را از صفحات اجتماعی گزینش و در بخش “نظرها” به نشر می‌رساند. مسوولیت نوشته‌ها بدوش نویسندگان است.
………………………………………………………………

داکتر نجیب از جمله‌ سیاست‌گرانی است که ابهام کم‌تری در مورد کارنامه‌ سیاسی او وجود دارد. او یکی از عبرت‌آورترین سیاست‌گرانی است که بهای اشتباهات خود را با ازدست‌دادن جانش پرداخت. این شاید گران‌ترین بهایی باشد که یک سیاست‌گر در بدل کارکرد بدش می‌پردازد. نجیب، دولت‌مردی که با حمایت کامل شوروی روی کار آمد و با قطع پشتیبانی سیاسی – مالی آن از قدرت کنار زده شد، متهم به جنایت‌های هولناک در قبال زندانیان سیاسی در زمان ریاستش بر سازمان مخوفِ خاد، قدرت‌پرستی، استبداد، قوم‌گرایی و فساد است. نجیب سیاست‌گر ناکامی خوانده می‌شود که نتوانست افغانستان را در وضعیت دشوار و سرنوشت‌سازِ پس از خروج نیروهای شوروی به‌درستی مدیریت کند. آخرین اشتباه داکتر نجیب که برخاسته از گرایش تبارخواهانه‌اش گفته می‌شود، منجر به مرگ فجیع او شد. با این‌ همه، عده‌ای چه در گذشته و چه حالا سعی داشتند/دارند از او چهره‌ وطن‌پرست، مبارز و ملی‌گرا بسازند؛ تلاشی که با توجه به کارنامه‌ بدِ سیاسی او هنوز نتوانسته است روایت خوش‌نام‌ونشان از داکتر نجیب را رسمی و هژمونیک کند. این تلاش‌ها که برای قباحت‌زدایی از نجیب صورت می‌گیرد، نشان می‌دهد که نوعی بازنگری در روایت تاریخی مسلط با تکیه بر ارزش‌گذاری قبیله‌ای در جریان است؛ کاری که به دلیل وجود حساسیت بالای پاکستان‌ستیزی در میان شهروندان افغانستان، موافقان زیادی یافته است.

محبوبیت داکتر نجیب و دیگر پاکستان‌ستیزان در میان مردم نشان می‌دهد که قسمت‌های تاریک کارنامه‌ آنان یا کم‌اهمیت جلوه داده شده و یا هم نادیده گرفته می‌شود. بسیاری از شهروندان اصلاً یادشان رفته است که داکتر نجیب چهره‌ بدی هم داشت و آن دست‌داشتن او در کشتارهای پولیگونی و شکنجه و زندانی‌کردن روشنفکران است؛ جنایت‌های هولناکی که هیچ انسان شرافت‌مند و آگاهی نمی‌تواند آن‌ها را فراموش کند. اسناد و مدارک زیادی برای اثبات این گفته‌ها وجود دارد که نیازی نیست به تمام آن‌ها در این نوشته‌ فشرده اشاره شود. اما دست‌کم اسناد و شواهد بازمانده از زمان شوروی (متحد و حامی اصلی حکومت داکتر نجیب) نشان‌دهنده‌ چهره متضاد با برداشت‌های عامی‌زده از اوست: فاسد، قدرت‌پرست، قوم‌گرا و غیرقابل اعتماد. «توفان در افغانستان»، اثر الکساندر لیاخفسکی، افسر ارتش شوروی که عملاً در جنگ افغانستان نقش بازی کرده است با تکیه بر اسناد و شواهد سری و محرمانه، روایت مستند از شخصیت و کارنامه‌ داکتر نجیب به خواننده‌اش ارایه می‌دهد، که نقد کوبنده‌ای است بر ‌شناخت عام‌پسندانه و سطحی از کارکردهای داکتر نجیب.

لیاخفسکی سند محرمانه‌ای از اداره‌ کل استخبارات نیروهای مسلح اتحاد شوروی در اپریل ۱۹۸۶ را منتشر کرده است که در آن آمده: «زیر چتر حمایت رفیق نجیب در میان کارکنان حزبی و دولتی دزدی و رشوه‌ستانی در ابعاد گسترده‌ای که در رژیم شاهی نظیر نداشت دامنه یافته است. به سخن دیگر، هم خود می‌گیرد و هم به دیگران این امکان را می‌دهد که بگیرند. همه همنوا هستند که رفیق نجیب گرایش‌های بسیار تند ناسیونالیستی پشتون‌گرایی دارد.»[۱]

در پانوشت همین سند، در شرح حال فشرده‌ای که لیاخفسکی از نجیب به‌دست می‌دهد، از اختلاس ۱۰۰ هزار دالری او در زمانی که سفیر افغانستان در تهران بود پرده برمی‌دارد: «در تابستان ۱۹۷۹ از مقام سفارت برکنار شد و به یوگوسلاوی گریخت و ۱۰۰۰۰۰ دالر را از کیسه سفارت ربود.»[۲]

سرلشکر الکساندر لیاخفسکی با صراحت تمام داکتر نجیب را «نیرنگ‌باز، ظالم، خودخواه، قدرت‌پرست و یکی از آتش‌افروزان سیاست پشتونیزاسیون جامعه‌ افغانستان» معرفی می‌کند. فردی که به گفته‌ لیاخفسکی، «در حلقه‌ دوستان نزدیک خود تنها به زبان پشتو سخن می‌زند» و «متمایل است همکاران خود را نه از روی فراست و کیاست، بلکه با توجه به سرسپرده‌گی شخصی به خود برگزیند..[۳]

نویسنده در ادامه، برنامه‌ها و سیاست‌های اجرایی داکتر نجیب در زمان ریاست جمهوری‌اش را با تکیه بر اطلاعات محرمانه‌ و استدلال منطقی، ناکارا و غیرمؤثر می‌داند و از جمله مشی آشتی ملی حکومت نجیب را «یاوه‌سرایی آشکار» می‌خواند: «افسون‌گری‌های رژیم مبنی بر اعاده‌ صلح و تفاهم ملی به فراخوانی پوچ و یاوه‌سرایی بی‌پایه بیش نمی‌نماند. حکومت چنین می‌سنجید که اندیشه‌ آشتی ملی ملت را متحد خواهد کرد، زیرا این اندیشه به‌گونه‌ عینی با آرمان‌های مردم افغانستان هماهنگی دارد. مگر حرف در کار نبود. به‌خاطر صلح می‌بایست مبارزه و تلاش بیش‌تر صورت می‌گرفت. مردم با احتیاط به فراخوان صلح‌جویانه رژیمی که سالیان دراز تنها زورگویی را شعار خود ساخته بود، برخورد می‌کردند. افزون بر آن، اعلام مشی آشتی ملی را دشمنان دولت به‌مثابه زبونی حزب دموکراتیک خلق و حتا نخستین گام در راه شکست کامل آن ارزیابی می‌کردند.[۴]

این توصیف بد از داکتر نجیب و رژیمش، آن‌هم از زبان افسر ارتش شوروی، حامی و متحد اصلی او که از هیچ تلاشی برای بقای رژیم دست‌نشانده‌اش دریغ نمی‌کرد، طبیعتاً برای آن‌هایی که سعی دارند نجیب را شخصیت ملی، وطن‌دوست و پاک‌سرشت جا بزنند، پسندیده نیست. این تنها لیاخفسکی نیست که داکتر نجیب را شوونیست، خودرأی و وابسته‌ به کی‌جی‌بی می‌داند. سایر پژوهش‌گران از جمله جارج آرنی، نویسنده «افغانستان، گذرگاه کشورگشایان»، نیز به وضوح نجیب را «سفاک» و «نوکر درجه‌یک» کی‌جی‌بی به تصویر می‌کشد: «در ظاھر امر نجیب‌الله برای پیش‌برد برنامه دراماتیک “مصالحه ملی” که از جانب مسکو برنامه‌ریزی شده بود، انتخاب مناسبی می‌نمود. او ھنوز ھم با وجود تغییر شیوه‌ نصب‌شدن با خطر نامیده‌شدن دست‌نشانده مواجه بود. او که از سال۱۹۸۱  رییس خاد بود، در ذھنیت مردم شخص سفاکی بود که امر شکنجه‌ھای غیرانسانی ھزاران نفر را صادر کرده بود، مگر سروکارداشتن طولانی او با خاد در عین زمان او را در شناخت و درک درست اقوام پشتون واقع در دو طرف مرز دسترسی کامل بخشیده بود. … گورباچف عقیده داشت که نجیب‌الله به حیث نوکر درجه اول کی‌جی‌بی قابل اطمینان به اجرای ھر عملی بود که از جانب مسکو برایش هدایت داده می‌شد. [۵]

آن دسته از افرادی که سعی دارند از داکتر نجیب بتِ وطن‌پرستی و ملی‌گرایی بسازند، یا اصلاً آگاهی چندانی از دست‌داشتن نجیب در جنایت‌های هولناک حزب دموکراتیک خلق ندارند، و یا هم با برجسته‌شدن احساسات ضدپاکستانی، این جنایت‌ها را از یاد می‌برند. در حالی که تنها با تکیه بر موضع ضدپاکستانی‌ داکتر نجیب نمی‌توان از او چهره‌ وطن‌پرست، ملی و بی‌آلایش ساخت که گویا دلش به حال ملت می‌سوخته است. اگر با توجه به دخالت‌های ویران‌گر دولت پاکستان در افغانستان، پاکستان‌ستیزی را یک امتیاز بدانیم، سران حزب دموکراتیک خلق به‌ویژه داکتر نجیب حتا از این نمد هم نمی‌توانند سهم زیادی ببرند؛ چون پاکستان‌ستیزی نجیب و بقیه زمام‌داران بیش‌تر از روی ناچاری و اجبار بوده است تا اختیار.

  • لیاخفسکی، الکساندر. (۱۳۸۲). توفان در افغانستان، ترجمه‌ عزیز آریان‌فر، جلد دوم، چاپ سوم، کابل: میوند، ص
  • همان، صص ۵ و ۶
  • همان، ص ۶
  • همان، ص ۱۴
  • آرنی، جارج. (۱۳۷۶). افغانستان گذرگاه کشورگشایان، ترجمه‌ سیدمحمد یوسف علمی و حبیب‌الرحمان هاله، چاپ دوم، پشاور: میوند، صص ۲۰۰ و ۲۰۱

…………………

نویسنده: بهرام آمونیایی

برگفته شده از: صفحه فیسبوک ثریا بها

سایر مقالات پیشنهادی پـــــــــورانا

عضویت در خبر نامه پورانا

جهت عضویت در خبر نامه فرم زیر را پر نمایید.