در دو روز اخیر بگومگوهای گستردهای در شبکههای اجتماعی در مورد اینکه نیروهای پاکستان شهرستان واخان ولایت بدخشان را تصرف کردهاند، صورت گرفت.
طالبان در بدخشان این ادعا را رد کردهاما منابع نزدیک به ارتش پاکستان خبرهایی را نشر کردهاند که در آن از تصرف واخان توسط ارتش پاکستان یا احتمال قریبالوقوع چنین اقدامی سخن گفته شده است.
تهدید پاکستان به اشغال واخان تازگی ندارد. در گذشته نیز بارها پاکستانیها چنین تهدیدی را مطرح کردهاند. انگار پاکستان اشغال واخان را به یک اهرم فشار برای طالبان مبدل کرده و هر گاهی که تنش مرزی میان طالبان و پاکستان تشدید میشود، پاکستانیها از اشغال واخان سخن میگویند.
واخان یک منطقه بسیار دور افتاده و آخرین منطقه در نوار مرزی میان افغانستان، پاکستان، چین و تاجیکستان است. این منطقه کوهستانی، دورافتاده و سرد سیر، دور از انظار قرار دارد و بدست آوردن گزارشهای دقیق از وضعیت موجود در آنجا دشوار است. به ویژه آنکه اکنون فصل زمستان است و این منطقه کاملا پوشیده از برف است و سفر و گذر به آنجا نهایت دشوار.
دلیل و انگیزه پاکستانیها برای اشغال واخان، بینیاز شدن از مسیر ترانزیت تورخم-حیرتان است. پاکستان از طریق گذرگاه تورخم کاروانهای تجارتی خود را به آسیای میانه گسیل میدارد. این مسیر از ننگرهار، کابل، پروان، بغلان، سمنگان عبور کرده و به گذرگاه حیرتان در بلخ متصل میشود و یک مسیر طولانی است. واخان میتواند یک جایزین کوتاه برای این مسیر طولانی باشد. اگر پاکستان واخان را اشغال کند، بیآنکه به دولت کابل حقالعبور و تعرفه گمرگی بپردازد، مستقیم با آسیای میانه وصل میشود. گفته میشود که در دوره جمهوریت نیز میان افغانستان، پاکستان و تاجیکستان بحثهایی در خصوص همکاری تجاری میان سه کشور صورت گرفته بود اما نتیجهای حاصل نشده بود.
با توجه به مطرح بودن بحث نفع اقتصادی، طالبان برای ممانعت از اشغال واخان، انگیزه دارند. یعنی طالبان این را میدانند که اگر پاکستان از نقطه نظر عبور کاروانهای تجارتیاش به آسیای میانه از افغانستان بینیاز شود، طالبان به عنوان حاکمان بخشی از عواید گمرگی و حقالعبور را از دست میدهند. در ضمن اشغال واخان از سوی پاکستان، افغانستان را منزویتر میسازد. اینها میتواند به عنوان دلایل و انگیزههای طالبان برای دفاع از واخان تلقی شود.
اما اشغال واخان صرفاً جنبه اقتصادی ندارد و مسایل دیگری از جمله، قومی، امنیتی، سیاسی و جیوپولتیک در میان است. در نظر طالبان که یک گروه پشتونی است، دفاع از بدخشان به معنای دفاع از سرزمین تاجیکان است. واخان بخشی از سرزمین تاجیکان است. در بدخشان پشتونها حضور ندارند و کل بدخشان و واخان از نظر بافت جغرافیایی یک تافته جدابافته تلقی میشود. از این نقطه نظر، پشتونها دلیل و انگیزهای به دفاع از واخان ندارند. مگر اینکه طالبان بدخشانی را در برابر فوج پاکستان بسیج کنند و به اصطلاح گوشت دم توپ بسازند. بعید است که پشتونها یک نیروی غیربومی پشتونی به بدخشان اعزام کنند تا از واخان دفاع کند.
در تاریخ سابقه دارد که حاکمان پشتون در چهارگوشه خراسان دیروزی که به افغانستان مسمی شد، سرزمینهای مربوط به خراسان/افغانستان را به کشورهای همسایه و قدرتهای بزرگ وقت واگذار کردند تا یک جغرافیای کوچکتر و قابل اداره را به وجود بیاورند. مناطقی در همین راستا به ازبیکستان و ترکمنستان واگذار شد و مناطقی هم به پاکستان که تا کنون نیز پشتونهای ادعای مالکیت به آن را دنبال میکنند. البته برای حاکمان پشتون، یکی از انگیزههای واگذاری و فروش خاکها، کوچک کردن سرزمین و قابل اداره کردن آن بوده است. دلیل دومی، انگیزههای قومی بوده است. دستکم در مناطق شمالی، سرزمینهایی که مربوط تاجیکان میشد، به همسایگان واگذار شد تا سرزمین کوچکتری از تاجیکان باقی بماند که قابل مهار و سرکوب باشد. دلیل سومی، تسلیم شدن در برابر فشار قدرتهای بزرگ و انجام معامله برای ماندن حاکمان در قدرت در برابر فروش زمین بوده است. مورد واگذاری خاکهای آن سوی دیورند به هند برتانوی از همین قماش واگذاری بوده است. یعنی پشتونهای آن سوی مرز را عبدالرحمان و دوست محمد، امرای آن زمان به هند برتانوی معامله کردند و در عوض از انگلیسها پول و حمایت سیاسی بدست آوردند تا مدتی در قدرت بمانند.
قضیه واخان میتواند تابع یکی از رویهها و رویکردهای سه گانه فوق باشد. میتوان گفت که هرگاه فشار پاکستان به حدی بالای طالبان وپشتونها زیاد شود که دوام حضور شان را در قدرت به مخاطره مواجه کند، احتمال بسیار قوی این است که واخان را برای پاکستان واگذار کنند. اما مادامی که این فشار زیاد شدید نباشد و طالبان بتوانند با تحریک و تهییج طالبان بدخشانی، برای دفاع از واخان نیرو بسیج کنند، این کار را انجام خواهند داد. در نهایت اما با افزایش فشارها، طالبان به دفاع از واخان به هر قیمتی نخواهند پرداخت. آنان میتوانند به روش عبدالرحمان و دوست محمد، واخان را بفروشند و در بدل آن ماندن خود را در قدرت تضمین کنند.
اما چنانکه گفته شد، واخان سرزمین تاجیکان است. در نهایت باید تاجیکان با شعور قومی و با احتساب نفع و زیان تاجیکان به موضوع اشغال واخان توسط پاکستانیها بیاندیشند. آیا اشغال واخان توسط پاکستان از نقطه نظر استراتیژیک به زیان تاجیکان است یا به سود شان؟ دفاع از واخان به چه قیمتی ممکن است؟ چقدر این دفاع قربانی میخواهد؟ دفاعی که به حتم آن را تاجیکان انجام خواهند داد اما امتیاز سیاسی و لاف و گزافش را طالبان/پشتونها خواهند زد. این نکات باید مورد مداقه قرار گیرد. منافع و مضار واگذاری واخان به پاکستان برای تاجیکان چیست؟
آنچه اکنون میتوان گفت این است که اگر قرار باشد، از واخان دفاع صورت گیرد، این کار را نباید به پشتونها اعتماد کرد. در ضمن باید مواظب بود که پشتونها، دفاع از واخان را به شاه کلید دشمنی تاجیکان با پاکستان تبدیل نکنند. در یک نگاه ژرفتر برای تاجیکان زیاد مهم نخواهد بود که واخان در اشغال پاکستان باشد یا در اشغال پشتونها. هم اکنون سرزمینهای تاجیکان از کابل تا بدخشان در اشغال پشتونها قراردارد. این اشغال بدتر از هر اشغال خارجی دیگر است. پشتونها در مناطق تاجیکان بدتر از هر نیروی اشغال دیگر رفتار میکنند. آنان به همه چیز مردم متجاوزاند. از خانه و زمین گرفته تا زن و آبرو عزت و دارایی و…
تاجیکان باید در این زمینه اندیشه ژرف کنند. نشود که تاجیکان بدخشان را تحت شعار میهندوستی علیه پاکستان بسیج کنند و یک خصومت تازه بین تاجیکان و پاکستان ایجاد شود و در نهایت پشتونها از این جنگ نفع قومی خود را ببرند و در نهایت وارد معامله پنهان با پاکستان شوند و مدافعان را از پشت خنجر بزنند. این کار در تاریخ بارها تکرار شده است. پشتونها از زمان جنگ با انگلیس تا کنون، همواره در خفا با متجاوزین معامله کرده و پس از هر معرکه و جنگ و نبردی، در همدستی با متجاوزین، تمام نیروهایی را که در دفاع از سرزمین نقش داشتهاند، ترور کردهاند.
طالبان خود چنین کارنامهای دارند. طالبان بر ضد نیروهایی ساخته شدند که علیه اشغال کشور رزمیده بودند. طالبان قهرمانان دفاع از سرزمین را در بیست سال دوره جمهوریت به کمک پشتونهای جمهوریتی ترور کردند. ترورهای زنجیرهای فرماندهان مقاومت داستان دیگری غیر از این ندارد. فرماندهان مقاومت کسانی بودند که علیه تجاوز شوروی هم جنگیده بودند و علیه لشکر طالبان به عنوان لشکر پاکستان نیز جنگیدند. آنان مدافعان سرزمین در برابر مهاجمین بودند. اما طالبان/پشتونها در همکاری با پاکستان و انگیس، قهرمانان دفاع و مقاومت را ترور کردند.
اگر تاجیکان قرار است از واخان دفاع کنند، که باید این را به طریق احسن انجام دهند، نباید این دفاع تحت قیادت پشتونها صورت گیرد. در قدم اول باید تاجیکان به رفع اشغال سرزمینهای شان از چنگ پشتونها فکر کنند. سپس نوبت به دفع اشغال بیرونی میرسد.
نویسنده: رستم روشنگر