طالبان در اعلامیهای«تجاوز اتحاد شوروی سابق در ششم جدی» را محکوم نموده و گفته است به جهاد مردم افغانستان در برابر آن افتخار میکند.
اما طالبان نمیتوانند، ششم جدی یا اشغال افغانستان توسط شوروی وقت را محکوم کنند، زیرا این گروه در برابر نیروهایی قد علم کرد که در برابر اشغال کشور جنگیدند و باعث نجات آن شدند.
در سال ۱۳۵۸ خورشیدی، اتحاد جماهیر شوروی سابق، به درخواست حکومت وقت افغانستان، جهت سرکوب شورشهای مردمی علیه حکومت، نیروی نظامی فرستاد. اما به زودی حضور نظامی روسیه ماهیت اشغالگرانه پیدا کرد. پایههای حکومت وقت در اثر شورشها و نارضایتیهای داخلی بیشتر متزلزل شد و نیاز بیشتری به نیروی بیشتر خارجی احساس گردید. شورویها نیز با استفاده از فرصت، به توان نظامی خود در افغانستان افزودند.
احزاب کمونیستی افغانستان به کمک نیروهای کمکی خارجی، سیاستهای حذفگرایانه را تشدید کرده و به قلع و قم نیروهای مخالف به ویژه نیروهای اسلامگرا پرداختند. برخورد خشن و وحشیانه حاکمیت کمونیستی در برابر مخالفین، باعث تشدید شورشها و نارضایتیها گردیده و صف بزرگی از مخالفان تشکیل شد.
مخالفان حکومت در نتیجه فشارهای روز افزون حکومت از کشور فرار نموده و به پاکستان و ایران پناهنده شدند. پاکستان به تنظیم و بسیج نیروهای مخالف حکومت کمونیستی پرداخته و در خدمت آنان اسلحه و مهمات و لوژیستیک قرار داد. سپس به این روند، امریکا و انگلیس و شماری از کشورهای حوزه خلیج فارس نیز پیوستند. گروههای مجاهدین در پاکستان متشکل شدند و به سربازگیری ازمیان جوانان دینگرا پرداختند.
مجاهدین، حضور نظامی شوروی را اشغال توصیف کرده و جوانان را به جنگ با آن فراخواندند. مجاهدین در بسیج جوانان علیه حکومت آن زمان و حامیان خارجیاش، از ادبیات دینی بهره جستند و جنگ را جنگ کفر و اسلام عنوان دادند.
سرانجام گروههای مجاهدین به پیروزی رسیدند. اختلاف گروههای مجاهدین بر سر تقسیم قدرت و تشکیل دولت فراگیر، منجر به وقوع جنگ شدید چند ساله میان آنان گردید. گروههای مجاهدین که به قدرت رسیدند، از پاکستان و کشورهای غربی حرف شنوی نکردند. این بخشی از دلایل قطع حمایت خارجی از حکومت مجاهدین بود. پاکستان و حامیان غربی مجاهدین، پس از پیروزی مجاهدین در برابر شورویها، علیه مجاهدین قرار گرفتند. آنان نیاز به یک نیروی نیابتی داشتند تا دولت مجاهدین را سرنگون کنند. طالبان براساس همین نیاز ایجاد شدند. در واقع طالبان پیشمرگه کشورهایی شدند که رابطه شان با مجاهدین خراب شده بود و در صدد کنار زدن آنان بودند. به بیان دیگر، طالبان برغم آنکه ادعای جهادی بودن دارند و خود را مجاهد مینامند اما در اصل یک جریان وارداتی ضد جهادی هستند. طالبان تمامی قهرمانان جنگ مردم افغانستان در برابر شورویها را ترور کردند. این یکی از عمدهترین دلایلی است که صلاحیت اخلاقی طالبان را در افتخار کردن به جهاد علیه شورویها و محکوم کردن اشغال کشور توسط شورویها، سلب میکند.
طالبان پس از به قدرت رسیدن، افغانستان را به لانه شبکههای تروریستی از جمله القاعده مبدل کردند. هرچند یک فرضیه این است که القاعده و سازماندهی حملات فرامرزی از سوی این شبکه تروریستی از از افغانستان همه سناریوهای از قبل طراحی شده امریکا و انگلیس و سازمانهای مخوف استخباراتی بوده اما در ظاهر امر، همکاری طالبان و القاعده باعث نارضایتی امریکا گردید و این امر باعث شد که امریکا در سال ۲۰۰۱ طالبان را از قدرت کنار بزند.
وقتی طالبان از قدرت کنار زده شدند و امریکا به افغانستان نیروی نظامی فرستاد، طالبان بعد از مدتی دوباره به تجدید قوا پرداخته و علیه امریکا اعلام جنگ دادند. منابع اطلاعاتی آگاه میگویند که حتا در زمان جنگ طالبان با امریکا، میان امریکا و طالبان توافقاتی سری وجود داشته و امریکاییها به صورت جدی نخواستند که طالبان را نابود کنند. حمایتهای حامد کرزی و اشرف غنی از طالبان براساس تعلقات تباری، دلیل دیگری بود که امریکاییها را در جنگ با طالبان بیانگیزه میساخت. اما هرچه باشد، در آنچه جنگ با امریکا خوانده میشد، طالبان دست دوستی و کمک به سوی روسیه دراز کردند و از این کشور کمک دریافت کردند. در سالهای پس از ۲۰۱۸ که امریکا به گونه جدی وارد مذاکره با طالبان و امتیازدهی به این گروه شد، روسیه نیز برای اینکه از قافله عقب نماند، با طالبان وارد تماس شده و بخشهایی از این گروه را تحت نفوذ قرار داد. ناظران میگویند که در تقویت نیروهای طالبان در شمال و سقوط ولایتهای شمال به دست طالبان، حمایت روسیه از این گروه نقش داشته است. این دومین دلیل است که صلاحیت اخلاقی طالبان را در محکوم کردن روسیه و اشغال افغانستان توسط این کشور زیر سوال میبرد. در واقع طالبان که خود را مجاهدین میخواندند، دست کمک به سوی کشوری دراز کردند که مجاهدین علیه آن میجنگیدند.
بعد از اینکه در سال ۲۰۲۱ طالبان دوباره به قدرت برگشتند، روسیه سفارت خود را در کابل نبست. در سال اخیر، روسیه گرمترین روابط را با طالبان داشته است. حتا روسیه برای بیرون کردن نام طالبان از فهرست گروههای تروریستی نیز اقداماتی را روی دست گرفته است. طالبان در نشستهای مختلف در روسیه حضور پیدا میکنند. این سومین دلیل است برای اینکه طالبان نباید از جهاد مردم افغانستان در برابر روسها به عنوان افتخار یاد کنند.
اما اینکه طالبان از افتخار به جهاد یاد میکنند، احتمالا سه دلیل داشته باشد. اول اینکه، میخواهند دل شماری از مجاهدین را که به هر دلیلی در صف این گروه قرار گرفتهاند، بدست آوردند؛ دوم اینکه، درک درستی از مناسبات تاریخی قدرت و جایگاه خود در ساختار کلان روایتها را نمیدانند و در واقع نمیدانند که ضد جهاد عمل کرده و با جهاد و مجاهدین دشمنی کردهاند؛ و سوم اینکه، مثل موارد دیگر، از جهاد منحیث یک ارزش دینی سوء استفاده نمایند. غیر از این سه حالت بوده نمیتواند.
طالبان در اصل، خطرناکترین جریان ضد جهادی نه تنها در افغانستان که در کل منطقه و جهان است. این گروه با رفتارهای ضد بشری و جهولانهای که از خود به نمایش گذاشته، کل روند جهاد و جهادیگری بدنام کرده است. امروزه در موجودیت طالبان و اعمال ارتکابی آنان، برای هر مجاهد آزاده و آگاه دشوار است که از جهاد بتواند در مقابل منتقدین و مخالفین دفاع کند. چون طالبان چنان سیاه کاری کردهاند که هر پدیده منتسب به این گروه در نظرها مذموم شده است. بسیاریها به این باوراند که به هرچه طالبان افتخار کنند، از آن باید شرمید.
مجاهدین نیز دلایل موجهی به دست مخالفین و منتقدین دادهاند که مبتنی بر آن میتوان جهاد را نقد کرد. کمک گرفتن از امریکا و انگلیس، جنگهای میان گروهی که منجر به کشته شدن هزاران انسان شد و موجودیت عناصر سودجو و مفسد در صفوف مجاهدین دلایلی است که میتوان مبتنی بر آن بر کل روند جهاد نقدهای جدی وارد کرد.
اما در عین حال اگر جهاد را صرفاً یک مفهوم دینی در نظر نگیریم و به چند گروه و سازمان شبهنظامی تقلیل ندهیم، بلکه آن را در معنای وسیعتر در نظر بگیریم و به ویژه آن را مبارزه آزادیبخش میهنی در برابر یک ابر قدرت جهانی در نظر بگیریم، ارزشهایی برای افتخار کردن دارد. اما این افتخار مربوط طالبان نمیشود. در واقع طالبان تنها کسانیاند که نمیتوانند و نباید بتوانند به جهاد افتخار کنند. چون چنانچه گفته شد، این گروه به عنوان پیشمرگه کشورهای استعماری، علیه جهاد و مجاهدین جنگیدند.
نویسنده: رستم روشنگر