خبرگزاری پورانا

نیاز تاریخی به بازنگری پارادکس استقلال

خبرگزاری پورانا نوشته‌های برتر پیرامون مسائل مهم سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و…را از صفحات اجتماعی گزینش و در بخش “نظرها” به نشر می‌رساند. مسوولیت نوشته‌ها بدوش نویسندگان است.

………………………………………………………………

نیاز تاریخی به بازنگری پارادکس استقلال

یکی از ترفند های کارساز ابرقدرت ها برای دور نگه داشتن کشورهای برجامانده جهان سوم از کاروان پیشرفت، این است که آن ها را همواره به مسایل فرعی و جانبی سرگرم و درگیر می سازند و رق افسانه ها و کارروایی های شگفتی برانگیز و اغراق آمیز شماری از رجال سیاسی که با چاشنی ستایش های دروغین به همراه است و دریای افتخارات کاذب می گردانند.

یکی از این ابزارها هم بزرگنمایی ها و قهرمان تراشی ها و فربه ساختن کیش شخصیت شماری از رهبران سیاسی در سیمای پیشوا و رهبر و قاعد و نمی دانم بابا و پدر ملت و …. است که اتفاقا همه علامه دهر و نابغه عصر اند. این بت پرستی را پایانی هم نیست.

یکی از بت هایی که برای ما در چنین سیما تراش شده است، امان الله خان است.

برخلاف تبلیغاتی که در باره او از سوی دستگاه های اطلاعاتی شوروی پیشین و برخی کشورهای دیگر و نیز برخی از نیروهای داخل به منظور بهره برداری های سیاسی رنگارنگ شده است، اگر کارنامه او را به دقت و موشکافانه بررسی و ارز یابی نماییم، سراسر آگنده از لغزش های بسیار خطرناک می یابیم که برای کشور سخت زیانبار بوده و تا کنون در آتش آن می سوزد.

از دید تاریخی، در جنگ جهانی اول آلمان و ترکیه عثمانی تلاش فراوان کردند تا امیر حبیب الله خان را به سود خود با انگلیس و روسیه درگیر سازند. اما انگلیسی ها موفق شدند با دادن وعده باغ های سرخ و سبز بسیار و رشوه هایی در آن هنگام نجومی او را بیطرف نگه دارند. اما در فردای پیروزی، اوضاع به گونه یی شد که دیگر ماندن وی بر اورنگ پادشاهی ملک خداداد افغانستان سودمند لندن نبود. به ویژه پس از روی کار آمدن بلشویک ها سیاست انگلیس ایجاب می کرد تا یک مهره کاملا دست نشانده و وابسته به لندن را در کابل رویکار بیاورد. این مهره کسی جز نادرخان نبود.

هر چه بود، رقابت لژ های فراماسونری لندن و پاریس از یک سو و رقابت های جیوپولیتیک لندن و سانکت پتربورگ از سوی دیگر در بعد خارجی و رقابت های درونی دودمان بارکزایی (بازماندگان برادران قندهاری- محمود طرزی، بازماندگان برادران پیشاوری- نادر خان و برادرانش و برادران کابلی یعنی نوادگان امیر دوست محمد خان – حبیب الله خان و سردار نصرالله خان) در بعد داخلی؛ منجر به کودتای طرزی (نماینده لژ ماسونی پاریس) و نادر خان (نماینده لژ ماسونی لندن) در برابر حبیب الله خان (نماینده دیگر لژ لندن که دیگر ادامه کار او به سود انگلیس نبود) و کشته شدن حبیب الله خان به یاری سازمان اطلاعات انگلیس گردید. اما کشمکش خانگی میان طرزی و نادر خان در فردای کشته شدن حبیب الله خان موجب گردید که نادر خان پشت سردار نصرالله برادر امیر حبیب الله (جانشین ) و طرزی پشت داماد خود امان الله بیستند.

در این گیرو دار، طرزی که در کابل بود، شانس بیشتری داشت و توانست داماد خود را به پادشاهی برساند. این در حالی بود که پس از امیر حبیب الله پادشاهی حق جانشین و نائب السلطنه سردار نصرالله خان بود و هیچ دلیل شرعی، قانونی و حقوقی برای پادشاهی امان الله وجود نداشت. امان الله حتا فرزند اول پدر نبود و برادر بزرگش سردار عنایت الله خان پسر ارشد بود. یعنی پادشاهی امان الله اساسا فاقد مشروعیت بود.

چون سردار نصرالله نائب السلطنه رسمی و وارث تاج و تخت بود، بود، طرزی برای مشروعیت بخشیدن به سلطنت غصبی و غیر قانونی دامادش، دست به یک شگرد زد و آن اعلام ناگهانی و بدون مقدمه و غیر قانونی و خودسرانه استقلال کشور بود.

یک دلیل دیگر این بود که طرزی نیک می دانست که برنامه انگلیس روی‌کار آوردن نادر است. از این رو او و امان الله خان نمی توانستند به انگلیس تکیه کنند.

از سوی دیگر طرزی نیک می دانست که افغانستان با اقتصاد ناتوان آن بدون کمک خارجی توان ایستادن به روی پاهای خود بیش از یک ماه را ندارد. تنها کشوری هم که می توانست جای خالی انگلیس را پر کند، شوروی بود. اما برای دریافت کمک شوروی بایسته بود تا افغانستان شوروی را به رسمیت بشناسد و با آن روابط سیاسی و دیپلماتیک برقرار نماید. اما چون استقلال نداشت، تنها را ه آن اعلام استقلال بود. یعنی اعلام استقلال برای بقای دولت امانی و دریافت کمک های شوروی و برخوردار شدن از حمایت آن کشور برای طرزی و امان الله خان ضرور بود.

روشن است در آن هنگام شرایط عینی و ذهنی برای استقلال عملی کشور فراهم نبود. کشور سخت عقب مانده و ناتوان بود و نمی توانست بار حتا یک ماه هزینه های دولت مستقل را بپردازد. از دید اقتصادی سخت وابسته به هند بریتانیایی بود و بسته شدن یک ماهه راه های هند می توانست کمر آن را بشکند. در یک سخن، آزادی و استقلال افغانستان در اوضاعی که هند استقلال نداشت، فاقد معنا بود.

در این اوضاع و احوال دو راه در پیش رو بود: یکی این که بر کرسی انتظار نشست و منتظر ماند تا هند آزاد شود.

آن گاه افغانستان به گونه طبیعی، اتوماتیک و خود به خود به آستقلال و آزادی دست می یافت. یا این که تلاش می شد تا با روش سیزارین نوزاد شش ماهه را از روی شکم مادرش بیرون کشید و موجود ناقص الخلقه یی را به دنیا آورد. اما طرزی و امان الله به اعلام استقلال برای مشروعیت بخشیدن و تحکیم سلطنت خود نیاز داشتند. زیرا نیک می دانستند که انگلیس پشیتبان نادر خان است و آن ها برای ماندن بر تخت، چاره یی جز پناه بردن به دامان شوروی ندارند و برای گشودن باب دوستی با شوروی باید اعلام استقلال نمایند. یعنی اعلام استقلال صرفا برای غصب نامشروع قدرت از سوی آن ها ضرور بود.

هر چه بود، مردم در این کار اصلا نه تنها مشارکت نداشتند، بل که اکثریت مطلق بویی هم نمی بردند که استقلال چیست. اعلام استقلال در برابر لندن، جدا از این که مشروعیت نداشت، اعلام جنگ آشکار در برابر ابرقدرت انگلیس بود. روشن است افغانستان تاب و توان پیشبرد حتا یک ماه جنگ را هم نداشت. تجربه هم ثابت کرد که با درگرفتن جنگ، به محض این که انگلیسی ها چند بمب در نزدیکی ارگ ریختند، امان الله خان بی درنگ خواستار متارکه شد.

یعنی کشور به هیچ وجه برای جنگ در برابر ابرقدرت جهان آماده نبود، تنها راه برونرفت از این تهلکه، پناه بردن و رو آوردن به سوی دولت تازه تشکیل بلشویکی در روسیه شوروی بود. این کار خشم لندن را برانگیخت و کشاکش روسیه و انگلیس را بر سر افغانستان فربه ساخت و به گونه دومپنگی به آتش این کشاکش ها هیمه انداخت.

در نتیجه، کشور در باتلاق کشاکش های بی پایان قدرت های جهانی فرو رفت و گرفتار فاجعه یی شد که تا به امروز ادامه دارد.

تازه انگلیسی ها شرط به رسمیت شناختن افغانستان را به رسمیت شناختن خط دیورند گذاشته بودند که از سوی امان الله خان در دو معاهده ۱۹۱۹ و ۱۹۲۱ صورت گرفت. یعنی دستیابی به استقلال نامنهاد در ازای معامله خاک صورت گرفت. طرفه این که همان هایی که بیشتر از هر کسی به خاطر خط دیورند و سرزمین های از دست رفته گلو پاره می کنند، در عین حال بزرگترین ستایشگران امان اله خان نیز اند.

روشن است که کشور اسما به استقلال دست یافته بود، اما دیری نگذشت که انگلسیی ها با براندازی امان الله و آوردن دولت دست نشانده نادر خان دو باره بر سرنوشت ما حاکم شدند. شوروی ها هم در برابر لندن کوتاه آمدند و طعمه را در دهان اژدهای انگلیس انداختند.

بی تردید در دوره امان الله خان یک رشته اصلاحات مهم در کشور رو نما گردید. اما اگر از دید تاریخی با نگاه کارشناسانه و ژرف به این اصلاحات بنگریم، بیشتر ردپای طرزی را می بینیم تا امان الله را. یعنی برخلاف تبلیغات، بانی بخش بیشتر اصلاحات طرزی کهنه کار و جهاندیده بود نه امان الله بیست و هفت ساله. این در حالی است که بسیاری از این اصلاحات شتابزده، پیش از وقت، کاسمیتیک، بدون سنجش شرایط عینی و ذهنی جامعه و احساسی و با تقلید و الگوبرداری کورکورانه از ترکیه عثمانی انجام شده بود و به جای سود زیان سهمگینی را بر پیکر کشور وارد آورد.

بسیاری از این گونه اصلاحات را مستشاران ترکیه یی انجام داده بودند که از سوی سازمان جاسوسی شوروی به کابل گسیل شده بودند و مستقیم زیر نظر سفارت شورو ی کار می کردند و در حقیقت جاسوس شوروی بودند.

طرفه این که ما مضحکه «استقلال» را همه ساله در حالی جشن می گیریم که کشور در اشغال انگلیسی ها و امریکایی ها قرار دارد و داماد در آن هنگام ۲۷ ساله طرزی (امان اله خان) را که به تحریک او در دسیسه کشتن پدر خود با همدست شدن با نادرخان پیشاهنگ شد و عموی خود را کشت و تخت پادشاهی را در اثر کودتای خانگی غیر قانونی غصب کرد و به دستور خسر خود بدون مشوره با مردم و خودسرانه بدون در نظر داشت شرایط ملی و بین المللی و بدون این که کشور شرایط تبارز در سیمای یک دولت مستقل را داشته باشد، مستقل اعلام کرد و در نتیجه برای کشور فاجعه آفرید، همچون قهرمان ملی ؟! بزرگ می سازیم و تا مرز پرستش ستایش می کنیم.

با پژوهش ژرف در در تاریخ دوره امانی در می یابیم که رژیم او بی چون و چرا محکوم به نابودی بود. زیرا از یک سو، کودتای طرزی و نادرخان در برابر امیر حبیب الله که از سوی سازمان اطلاعات انگلیس عملی شده بود، تنها یک هدف را دنبال می کرد: کنار زدن حبیب الله خان که حریف سرسختی برای انگلیس بود و نشاندن نادر خان به جای او.

انگلیسی ها نیک می دانستند که پس از حبیب الله خان، پادشاهی برای مدت کوتاهی به سردار نصرالله خان و یا هم امان الله خان خودخواه، جاه طلب، بلند پرواز و به قول نویسندگان روزنامه های وقت لندن «کودک سیاسی» و طرزی دایم الخمر می افتد و گرفتن تاج و تخت از آن ها کار دشواری نخواهد بود و خواهند توانست به آسانی نادر خان را روی کار بیاورند. که چنین هم شد.

هر چند کمک های سرشار شوروی به امان الله خان توانست برای چندی عمر پادشاهی او را دراز تر سازد. اما در فرجام انگلیس توانست به آسانی شاهد مقصود را به بر کشد.

در هر کار نتیجه نهایی آن مهم است: در پایان کار امان الله، برنده راستین و واقعی انگلیسی ها و بازنده مردم بینوای کشور بودند که همه چیز خود را از دست دادند و بهای سنگینی برای لغزش های نابخشودنی امان الله خان پرداختند.

کشور به خاک و خون کشیده شد، شیرازه آن از هم دریده شد، خانه های مردم تاراج شد، پایمال سم ستوران بیگانگان گردید، ازادی و استقلال نیمبند آن سلب شد، نمایندگان انگلیس بر سر کار آمدند، آبروی و حیثیت صدها هزار انسان برباد رفت، آشوب و جنگ و برادرکشی همه جاگیر شد و….

فشرده داستان این که امان الله خان ناآگاهانه به تحریک طرزی و مادرش در برابر پدر و عموی خود کودتا کرد و عملا زمینه را برای پیاده شدن پلان انگلیس دال بر روی کار آوردن نادر خان فراهم نمود. در ازای این کار هشت سال بر اریکه پادشاهی نشست. اما در فرجام در اثر لغزش های پی در پی، در عرصه سیاست خارجی و داخلی میدان را باخت و کشور را تباه و برباد کرد.

اما این پایان کار نبود. در دوره امان الله خان، جامعه عملا چند پاره شد: گروه امانیه، گروه نادریه، گروه سقویه، گروه مجددیه و گروه ملای لنگ.

در آینده شوروی ها کوشیدند از امانیه و بخشی از سقویه در برابر نادریه که به کمک انگلیس پیروز میدان برآمده بود، سرباز گیری کنند و با تشکیل احزاب چپی، در برابر نمایندگان نادریه (ظاهر خان و داوودخان) کودتا نمایند و به جای آنان نمایندگان غلزایی (تره کی و امین و نجیب) را روی کار بیاورند و این گونه فصل خونین دیگری را بگشایند.

انگلیس و امریکا هم توانستند از بقایای ملای لنگ و بخشی از سقویه و مجددیه گروه های اخوانی را به میدان بیاورند که طلایه آتش افروزی

تازه یی بود. این فاجعه تا به امروز پایانی ندارد. و با آن که خورشید استقلال کماکان در سپهر سیاسی کشور خدا داد افغانستان طلوع نمی کند، ما همه ساله با پایکوبی و دست افشانی و قهرمان تراشی و ستایشگری از کسانی که هستی کشور را برباد دادند، استقلال دروغین را جشن می گیریم.

از شگردهای امان الله خان این که پس از سرکوب شورش جنوبی به دست سپاهیانی که بیشتر از شمال بودند، یک هزار زن اسیر را سوار بر خر و قاطر و اسپ و اشتر در کابل شهرگشت کرد تا هیچگاهی دیگر دست به شورش نزنند و برای شان زهر چشم باشد. نتیجه این شد که مردم جنوبی و پکتیا از پایتخت و کابل و کابلی نفرت تاریخی پیدا کنند و دشمنی و استخوانشکنی نهادینه شد. در آینده جنوبیان قصد و انتقام خود را از کابل و شمالی گرفتند و هنگام اشغال کابل به همراهی نادر خان صدها زن و دختر را از کابل و شمالی با خود بردند.

نتیجه این شد که میان شمالیان و جنوبیان دشمنی تاریخی آشتی ناپذیری به میان آید که به امروز ادامه دارد.

بر پایه اسناد سری شوروی پیشین، امان الله خان در هنگام بود و باش در ایتالیا به شوروی پیشنهاد کرده بود که اگر او را دوباره روی کار بیاورند و به او در گرفتن سرزمین های پشتون نشین هند کمک نمایند، حاضر است شمال هندوکش را به شوروی واگذار شود.

هنگامی که انگلیسی ها از این موضوع آگاهی یافتند، در صدد ترور امان الله خان برامدند و می خواستند هنگام سفر حج در دوره هاشم خان او را ترور کنند. اما ک گ ب توطیه را برهم زد و او را نجات داد.

من ها مانند هزاران نفر دیگر تا سال ۲۰۰۰ به شدت گرویده امان الله خان بودم و او را الگویی برای ترقی و پیشرفت کشور می پنداشتم. این کار یک دلیل هم داشت و آن این که شماری بسیاری از بزرگان خاناندان ما در دوره امان الله خان کرسی های بزرگ دولتی داشتند. پدر بزرگ پدری ام، سرکاتب ضبط احولات یعنی در واقع رییس امنیت دولتی بود و از او یک گاو صندوق اسناد محرمانه دوره امان الله خان باقی مانده بود. از همین رو هم هنگامی که می خواستم تز دکترای خود را بنویسم، موضوع تحقیق را دوره امان الله خان برگزیدم. برای این کار هر کتابی را که در باره دوره امان الله خان در هر جایی دنیا چاپ شده بود، پیدا کردم و خریدم و چند سال پیوسته این آثار را به دقت مطالعه و تجزیه و تحلیل می کردم و یادداشت بر می داشتم. حتا هنگامی که رییس انستیتوت دیپلماسی و مرکز مطالعات استراتیژیک وزارت خارجه بودم، در سفر رسمی یی که به مسکو داشتم، شخصا با رییس آرشیف وزارت خارجه روسیه قرار ملاقات گذاشتم و با داکتر زیوری مستشار وقت سفارت در لندن که یکی از اعضای هیات بود، کاپی های همه اسناد و مدارک دروه امان الله خان را گرفتیم. همچنان از آن ها خواستم تا یک کاپی از این اسناد را به وزارت خارجه رسما بفرستند که این کار را کردند. سپس بر آ شدم تا شمار زیاد آثار دست اول را در باره

این دوره ترجمه کنم که این کار را هم کردم. متاسفانه پس از سال ها مطالعه بسیار عمیق و همه با گذشت زمان پی بردم که اعمال و کردار امان الله خان برعکس برداشت های پیشینم فوق العاده برای کشور زیانبار و وحشتناک بوده است.

باید چند موضوع را از هم تفکیک کرد.

یکی این که امان الله خان کی بود و از نظر شخصی چگونه آدمی بود. دو دیگر اقدامات او در عرصه سیاست خارجی و داخلی چگونه بود و چه پیامدهای برای کشور داشت؟ سه دیگر اصلاحاتی که در دوره او صورت گرفت چه پیامدهایی داشت.

متاسفانه در سه هر سه زمینه پاسخ بسیار منفی و وحشتناک است. امان الله خان از نظر شخصی جوان فوق العاده سبکسر، خودرای، خودخواه، مغرور، جسور، خودنما، خودسر و خودبرتر بین بود و در هیچ زمینه یی با هیچ کسی مشوره نمی کرد. فوق العاده انحصارگرا بود و مشوره هیچ کسی را نمی شنوید. کارهای بسیار زشتی هم کرده بود. برای مثال، در آخرین روزهای پادشاهی اش هنگامی که ملکه ثریا و فرزندانش را با هواپیما از کابل خارج ساخته بود، دختر کاکایش را برای سه، چهار روز به عقد خوددآورد و این زن بدبخت را به دست سرنوشت ها کرد. این در حالی بود که کاکای خودرا زندانی نموده، حق او را که جانشین رسمی کشور بود، غضب نموده بود و خود او را به گونه مرموزی کشته بود.

در دوره امان الله شوروی ها و آلمان ها هر یک برای مقاصد خود پروژه هایی را در کشور تمویل و ساخته بودند. اما مردمی که آگاهی ندارند همه را دستاورد امان الله خان می دانند. در آن دوره شوروی یک تیم بزرگ ترکیه یی ها را به مصرف خود به افغانستان فرستاده بودند مانند جمال پاشا، و…. که همه برای مسکو جاسوسی می کردند. حتا معاشات صاحب منصبان اردوی افغانستان از جمله سپاهیان قطعه نمونه همه از سوی سفارت شوروی پرداخت می شد. همین ها بودند که برای افغانستان قانون اساسی و ده ها نظامنامه ساختند. شماری از این

نظامنامه ها به راستی وحشتناک بودند. مانند نظامنامه ناقلین شمال که در آینده منشای استخوانشکنی تباری شدند. برخی از اصلاحات بسیار عجولانه و پیش از وقت و بدون در نظرداشت شرایط عینی و ذهنی بود و به عوض سود، زیان رساندند. از جمله افتتاح پیش از وقت مکتب نسوان که دستاویزی شد برای نمایندگان انگلیس و ملاهای متعصب که تبلیغات گسترده یی را دال بر کافر شدن شاه به راه انداختند و زمینه سرنگونی او را فراهم آودند. برای مقایسه در دوره صدارت داوود خان هنوز در بسیاری از ولایات شرایط برای مکتب رفتن دختران فراهم نشده بود. وقتی که می خواستند نخستین مکتب دخترنه را در قندهار بگشایند، مردم به تحریک ملاها دست به شورش زدند. داوود خان به جنرال خان محمد (بعدها وزیر دفاع ملی) والی و قوماندان فرقه امر داد تا تانک ها را به شهر کشیده، مردم را سرکوب نمایند. در نتیجه ده ها نفر کشته وز خمی شدند. حکومت هم ناگزیر گردید موضوع را برای چندین سال دیگر به تعویق بیندازد.

اما این ها هیچ کدام مهم نیست. بزرگترین زیانی را که امان الله به کشور رساند، کودتا بر ضد پدر و عمویش به تحریک طرزی، نادرخان، مادرش و نیز مامایش بود. او با این کار، هر چند توانست برای چندی بر تخت پادشاهی بنشیند، اما کشور را به کام اژدهای خون اشامی فرو برد. چون نتوانست کشور را درست اداره کند و در نتیجه کار به آشوب و شورش کشید و مملکت هم دوباره به کام انگلیس فرو رفت. اعلام استقلال هم بدون برگزاری لویه جرگه، بدون مشورت با مردم خودسرانه صورت گرفت. اما نتیجه این شد که همان استقلال نیمبند دوره پدرش هم از دست رفت و کشور دوباره به دست انگلیس افتاد. حالا نمی دانم کشیدن مرده او به میدان و فربه ساختن او به عنوان قهرمان چه دردی را دوا می کند؟

فشرده برداشت من این است که پس از پیروزی انقلاب اکتبر در روسیه، انگلیسی ها در پی کشیدن یک نوار یا کمربند بازدارنده در حجاب عاجز روسیه یعنی جنوب آن کشور در افغانستان، ایران و ترکیه شدند و تصمیم گرفتند در این کشورها رژیم های ناسیونالیستی را رویکار بیاورند تا جلو گسترش کمونیسم را بگیرند. این بود که مصطفی کمال را در عثمانی رویکار آوردند، رضا خان را در ایران و نادر خان را در افغانستان.

استراتیژی انگلیس در قبال افغانستان چنین بود که حبیب الله خان را برانداخته و به جای او نادر خان و برادرانش را بیاورند. به همین خاطر حتا در اوایل امارت حبیب الله خان زمینه ازدواج او را با خواهر نادر خان فراهم کردند و نادر و برادرانش را به کابل فرستادند که هر یک منصب مصاحب حضور را دریافتند.

در کابل برای ترور حبیب الله خان دو مامور سازمان اطلاعات انگلیس یعنی داکتر عبدالغنی و برادرش مولوی نجف علی که وابسته به سازمان فراماسونری بودند، جنبش نامنهاد مشروطیت را به راه انداختند و شماری از جوانان پرشور مخالف رژیم را جذب و سازماندهی کردند. چند بار هم توطئه ترور امیر را صورت دادند که به نافرجام ماند. آن گاه کوشیدند با بسیج نیروی همه اپوزیسیون متشکل از نادرخان، گروه طرزی و امان الله خان و علی احمد خان و مادر امان الله خان کودتایی را سازماندهی و گردانندگی کنند تا حبیب الله خان را کشته، امان الله را به جای او بنشانند.

روسیه و افغانستان:«مسیر تاریخی ریختیابی سیمای روسیه در افغانستان»، مسکو،۲۰۰۸ ، ترجمه عزیز آریانفر، زیر ترجمه

۱۶- بویکو، ولادیمیر، «دولت و اپوزیسیون در افغانستان در سال های ۱۹۱۹-۱۹۵۳»، مسکو، ۲۰۱۰، ترجمه به پارسی دری- عزیز آریانفر، «انتشارات کاوه»، کلن، ۲۰۱۱

۱۷- تیخانف، یو.، «نبرد افغانی استالین»، ترجمه به پارسی دری- عزیز آریانفر، «بنگاه انتشارات کاوه»، کلن، ۲۰۱۱

۱۸- ولودارسکی، میخاییل، «شوروی ها و همسایگان جنوبی شان ایران و افغانستان در سال های ۱۹۱۷-۱۹۳۳ »، ترجمه به پارسی دری- عزیز آریانفر،

۱۹- پارسیدس م.، «تجاوز بی آزرمانه (پیرامون تجاوز شوروی بر ایران و بخارا)، ترجمه به پارسی دری- عزیز آریانفر، انتشارت «میوند»، پیشاور، ۲۰۰۰

۲۰- شکیراندو، الکساندر، «ناگفته هایی در باره کتاب «تذکر الانقلاب»، نوشته ملا فیض محمد کاتب هزاره، ترجمه به پارسی دری- عزیر آریانفر، انتشارات «میوند»، کابل، ۲۰۰۶

۲۱- «رازهای سر به مهر تاریخ دیپلماسی افغانستان»، نوشته گروهی از دانشمندان روسی، انتشارات «کاوه»، ترجمه به پارسی دری- عزیر آریانفر، کلن، ۲۰۱۰.

۲۲- عبدالله یف کمال، « از سین زیان تا خراسان- برگرفته هایی از تاریخ مهاجران آسیای میانه یی سده بیستم»، انتشارات عرفان، دوشنبه، ۲۰۰۹، ترجمه عزیز آریانفر، زیر ترجمه.

در بریتانیا، هند و امریکا هم به زبان انگلیسی آثار بسیاری در این باره نوشته شده است. فهرست کامل این آثار در پی نوشت های کتاب های «دولت و اپوزیسیون در افغانستان در سال های ۱۹۱۹-۱۹۵۳» و «نبرد افغانی استالین» آمده است.

خوشبختانه شماری هر چند هم انگشت شمار از این آثار به زبان پارسی دری ترجمه شده است:

۱- ریه تالی استیوارت، «آتش در افغانستان»، ترجمه کهسار کابلی، بنگاه انتشارات «میوند»، پیشاور، ۱۳۸۰

۲- گریگوریان و.، «ظهور افغانستان نوین»، ترجمه به پارسی دری- علی عالمی، ۱۳۸۸

۳- آدمک، ل. د.، تاریخ روابط سیاسی افغانستان، جلد نخست، ترجمه به پارسی دری- استاد علی محمد زهما، ویراستار- عزیز آریانفر، چاپ انتشارات «پاییز»، پاریس، ۱۳۸۳

۴- آدمک، ل. د.، تاریخ روابط سیاسی افغانستان، جلد دوم، ترجمه به پارسی دری- استاد فاضل صاحب زاده، ویراستار- عزیز آریانفر، چاپ انتشارات «پاییز»، پاریس، ۱۳۸۳

۵- پاولادا لیون، «اصلاحات و انقلاب ۱۹۲۹»، ترجمه داکتر یوسفزی،

۶- آقا بکف، «خاطرات»، ترجمه داکتر ابوترابیان، تهران،

۷- مروت، فضل الرحیم، «تاریخ جنیش اسلامی و ملی مسلمانان آسیای میانه در برابر کمونیسم»، پیشاور

۸- آرنولد، انتونی، «پیشنه تاریخی تهاجم روس در افغانستان»، ترجمه سید رسول، پیشاور

۹- نیدر مایر، «زیر آفتاب سوزان ایران»، ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران،…

در کشور، به زبان پارسی دری هم آثار بسیاری نوشته شده است. همچنین شمار بسیاری از پژوهشگران بخش هایی از آثار خود را به این مساله تخصیص داده اند. برای نمونه:

۱- مجددی شاه آقا، «امیر حبیب الله- خادم دین رسول الله»، پیشاور، ۱۳۷۸

۲- سید رسول، «نگاهی یه عهد سلطنت امانی»، پیشاور، ۱۳۷۷

۳- فرخ، مهدی «کرسی نشینان کابل»، به کوشش آصف فکرت، تهران، ۱۳۷۰

۴- فرخ، مهدی، «تاریخ سیاسی افغانستان»، تهران، ۱۳۷۱

۵- داکتر خلیل وداد بارش، «امیر حبیب الله کلکانی- مردی در حریق تاریخ»، پیشاور، ۱۳۷۷

۶- غبار، «افغانستان در مسیر تاریخ» (در دو جلد)، جلد اول، مطبعه دولتی کابل، جلد دوم، ویرجینیا، ۱۹۹۹

۷- فرهنگ، «افغانستان در پنج قرن اخیر»، تهران، ۱۹۹۵

۸- انیس محی الدین، «بحران و نجات»، مطبعه انیس کابل، ۱۹۳۶

۹- یوسفزی سیدال، «تاریخ سکوت می شکند: نادر چگونه به پادشاهی رسید؟»، انتشارت «میوند»، پیشاور، ۱۳۷۸

۱۰- مجددی، فضل غنی، «افغانستان در عهد امان الله خان»، فریمونت، کالیفرنیا، ۱۹۹۷

۱۱- خلیلی خلیل الله، «عیاری از خراسان»، انتشارات «میوند»، پیشاور، ۱۹۹۰

۱۲- کشککی، برهان الدین، «نادر افغان»، کابل، ۱۹۳۱

۱۳- شیون، سردار رحیم، «برگ های تاریخ معاصر افغانستان»،

۱۴- رهین، پروفیسور داکتر رسول، «شاه حبیب الله کلکانی، جوانمردی از خُراسان زمین»، انتشارات شورای فرهنگی افغانستان، سویدن، ۱۳۹۲، کابل انتشارت «سعید»

۱۵- پاکرای، میر شریف، «حکومت موقت هند در کابل»،…

۱۶- پنهان، عزیز احمد، «خاطرات ملک محمد فرزند محمد حیدر-خسربره امیر حبیب الله کلکانی و حاجی غلام رسول»،…

۱۷- بخاری سید شاه، «چهار پادشاه در یک سال در کابل» به زبان اردو زیر نام «صرف ایک سال کی اندر کابل مین چهار پادشاه»

۱۸- بلندشهری، مولانا آغاز رفیق، «بغاوت افغانستان» به زبان اردو،….

۱۹- اورانوس، «نقاب پوشان»، ….

۲۰- نائب آبادی، مراد، «سیه کاران»،…

۲۱- پوهنیار، سید مسعود، «ظهور مشروطیت و قریانیان استبداد»، پیشاور، ۱۳۷۶

۲۲- «تاریخ سخن می گوید: چگونه نادر خان از طریق سازش با انگلیسی ها در برابر امان الله خان به پادشاهی رسید»، کابل،…

۲۳- پنجابی، مولوی محمد حسین، «انقلاب افغانستان»، به زبان اردو، ۱۹۳۲

۲۴- حَکَم، عبدالشکور، «امیر حبیب الله کلکانی: از عیاری تا امارت»، پیشاور، ۲۰۰۲

۲۵- غفوری، عبدالصبور، سرنشینان کشتی مرگ (زندانیان قلعه ارگ)، انتشارت «آرش»، ۱۳۸۰

  1. ۲۶. هاشمی، سید سعدالدین، «جنبش مشروطه خواهی در افغانستان»، سویدن (در دو جلد)، ۲۰۰۱ و ۲۰۰۴
  2. ۲۷. آییک، ظفر حسن، «افغانستان از سلطنت امیر حبیب الله خان تا صدارت هاشم خان»، مترجم فاضل، ف.، پیشاور، ۲۰۰۳
  3. ۲۸. شهرانی، داکتر عنایت الله، «شاه محمد ولی خان دروازی»، پیشاور، ۲۰۰۷
  4. ۲۹. شهرانی، داکتر عنایت الله، «محمود سامی پاشا»، انتشارات «کاوه»، کلن، ۲۰۱۱
  5. ۳۰. فرهادی، داکتر روان، «مقالات محمود طرزی در سراج الاخبار افغانیه»، انتشارات «بیهقی»، کابل، ۱۳۵۵

۳۱- مارشال شاه ولی خان، «خاطرات من»، کابل، ..

…………………………………………

نویسنده: عزیرالله آریانفر، پژوهشگر تاریخ

برگرفته شده: از صفحه فیسبوک عزیرالله آریانفر

یادآوری: این نوشته پارسال(۱۴۰۲) در صفحه آقای آریانفر نشر شده و ایشان آن را امسال دوباره به مناسبت ۲۸ اسد باز نشر کرده است.

خروج از نسخه موبایل