نویسنده: بهرام بهین
پایگاه خبری-تحلیلی ایراف، یکی از رسانههای ایرانی که رویدادهای خبری افغانستان را پوشش میدهد، در گزارشی به موضوع اشتراک ظریفه غفاری در نشستی در تلآویو پایتخت اسراییل در مورد زنان، به تندی انتقاد کرده و آن را «مشارکت در پروژه سفیدسازی تصویر بینالمللی» اسراییل خوانده است.
عنوان گزارش ایراف این است:«سرنوشت پرفراز و نشیب ظریفه غفاری: از نخستین شهردار زن در میدانوردک تا سفر به اسرائیل.»
ایراف ادامه میدهد:«رژیم کودککش اسرائیل از دیرباز تا کنون با استفاده ابزاری از چهرههای شناخته شده، بهدنبال پنهان کردن چهره پلید خود در محافل بینالمللی است. چگونه ممکن است رژیمی که دستش به خون هزاران زن و کودک آلوده است، دلسوز جامعه زنان باشد؟ رژیم صهیو-نیستی مستقیما حق زندگی میلیونها فلسطینی اعم از زن و کودک و پیر و جوان را سلب کرده و جنایاتی فجیع را رقم زده است، چطور ممکن است چنین هیولایی بهدنبال خدمت به بشریت باشد؟»
ایراف در باره حضور ظریفه غفاری مینویسد:«حضور ظریفه غفاری، شهردار پیشین میدانوردک، در نشست «نبض جهانی زنان»، صرفاً یک «انتخاب شخصی» یا «دعوت آکادمیک» نیست؛ بلکه این حضور، ناخواسته یا آگاهانه، به یک موضعگیری سیاسی و اخلاقی تبدیل میشود؛ موضعی که برای بسیاری از افغانها ــ بهویژه زنان ــ قابل پرسش و حتی آزاردهنده است.»
در ادامه گزارش میخوانیم:«پرسش نخست این است که چرا یک زن مسلمان افغان در نشستی به میزبانی تلآویو شرکت کند و زیر پرچم اسرائیل جنایتکار از حقوق زنان سخن بگوید؟ چه تفاوتی میان زنان جهان و زنان فلسطینی است؟»
به باور نویسنده گزارش ایراف،«علاقه اسرائیل به حضور زنان افغانستان در خاک این کشور» از«سر همدلی انسانی نیست؛ بلکه بخشی از پروژه کلاسیک «سفیدسازی» و بازسازی تصویر بینالمللی است.»
نویسنده ادامه میدهد:«وقتی رژیمی بهدلیل عملکرد نظامیاش زیر فشار افکار عمومی و نهادهای حقوقبشری قرار میگیرد، طبیعی است که به سراغ نمادهای مظلومیتِ بیدفاع اما کمهزینه برود: زنانی از جغرافیایی دور، بیقدرت، بدون لابی مؤثر، و با داستانهایی احساسی که میتوان آنها را علیه رقبای ایدئولوژیک مصرف کرد. زن افغانستانی، در این روایت، نه یک سوژه مستقل، بلکه ابزاری تبلیغاتی است. ابزاری برای نشان دادن چهره موجه از اسرائیل در افکارعمومی. با این هدف که خون ریخته شده زنان فلسطینی پوشانده شود.»
در ادامه این مطلب آمده است:«آیا حقوق بشر، جغرافیای انتخابی دارد؟ آیا زن خوب، زنی است که قربانیاش در کابل یا وردک اتفاق بیفتد، نه در غزه و رفح؟ شرکت چهرهای مانند ظریفه غفاری در چنین نشستهایی، حتی اگر با نیت طرح مشکلات زنان افغانستان باشد، عملاً به این تناقض مشروعیت میبخشد.»
نویسنده معتقد است که حضور ظریفه غفاری در اسراییل به این کشور این امکان را میدهد که بگوید: «ما کنار زنان ایستادهایم.» بیآنکه به گفته نویسنده پاسخگوی خون زنانی باشد که همزمان، به دست همان ماشین نظامی کشته میشوند.
نویسنده میافزاید«زن افغانستانی، اگر قرار است صدایش شنیده شود، نباید در سالنهایی شنیده شود که دیوارهایش بوی خون زنان دیگر را میدهد .رنج، اگر قرار است ابزار سیاست نشود، باید یکدست دیده شود؛ نه گزینشی، نه تبلیغاتی، و نه بر اساس منافع رژیمهایی که خود، بخشی از چرخه خشونت علیه زنان و کودکان هستند. شرکت در چنین نشستهایی نهتنها صدای زنان افغانستان را به گوش جهانیان نمیرساند، بلکه آنها را بهعنوان همکاسه دشمنان قسم خورده انسانیت و بشریت نشان خواهد داد. در نهایت، مسئله نه شخص ظریفه غفاری است و نه حتی یک نشست خاص؛ مسئله این است که زنان افغانستان نباید به کارت اخلاقی رژیمی تبدیل شوند که همزمان، حق حیات زنان دیگر را با بمب و محاصره سلب میکند. همبستگی زنانه و دفاع از حقوق بشر، زمانی معنا دارد که مرز، نژاد و مذهب نشناسد و از سوی کسی یا کشوری مطرح شود که خود، متهم به کشتار زنان نباشد. هر صدایی که در چنین فضاهایی بلند میشود، باید در برابر تاریخ پاسخ دهد که آیا به روشن شدن حقیقت کمک کرده یا به تطهیر خشونتی کمک کرده است که همچنان ادامه دارد؟»
آنچه تا اینجا خوانده آمد، گزارش مکمل ایراف در باره سفر ظریفه غفاری شهردار پیشین میدان وردک به اسراییل است که جهت رعایت اصل امانتداری بدون دخل وتصرف آورده شده است.
اما نکات دیگری در این رابطه قابل ذکر است که از دید نویسنده گزارش ایراف افتاده است. اعتقاد من این است که نویسنده به این نکاتی که حالا اشاره میکنیم، اشراف نداشته یا به هر حال نخواسته اشاره کند. بررسی این نکات نشان میدهد که حضور ظریفه در یک نشستی در اسراییل صرفاً جنبه زنانگی ندارد و به موضوعات سیاسی-امنیتی پیچیده اشاره دارد. به احتمال زیاد نویسنده ایراف نخواسته به این موضوع اشاره کند که ظریفه غفاری زنی است که متهم به لابیگری به طالبان شده است. زیرا نویسنده ایراف ظریفه را مدافع راستین زنان ستمدیده افغانستان فرض کرده است و تنها مسأله برای نویسنده این است که چرا ظریفه به اسراییل سفر کرده و به رژیم اسراییل مشروعیت بینالمللی بخشیده است.
اما نکات قابل اشاره:
۱- اتهام رابطه ظریفه با طالبان و لابیگری به آنان
ظریفه غفاری متهم به لابیگری به طالبان شده است. او پس از آنکه در اوایل برگشت طالبان به قدرت از کشور بیرون شد، مدتی بعد دوباره به کشور برگشت. برگشت دوباره او به کشور در شرایطی که زنان افغانستان از هرگونه حقوق اجتماعی محروم شدند، سوال رابطه او با طالبان را برجسته کرد. غفاری وقتی به کشور برگشت تلاش کرد تا وضعیت را برای زنان عادی جلوه دهد. بسیاریها در آن زمان در شبکههای اجتماعی نوشتند که سفر ظریفه به کابل تحت اداره طالبان یک سفر برنامهریزی شده برای سفیدسازی طالبان بوده است.
گماشته شدن ظریفه غفاری به عنوان شهردار میدان وردک نیز با اما و اگرهای زیادی مواجه شد. او در زمانی شهردار میدانوردک شد که این ولایت بدلیل حضور گسترده و فعالیتهای تروریستی ضد دولتی طالبان به عنوان یک ولایت به شدت ناامن شناخته میشد و به لحاظ امنیتی در ردیف خط سرخ امنیتی قرار داشت. ناظران در همان زمان گماشتن ظریفه در شهرداری وردک را یک اقدام نمادین تعبیر کردند. اقدامی که از یک طرف با هدف امن جلوه دادن میدان وردک صورت میگرفت و از جانب دیگری بخشی از پروسه واگذاری ولایتها به طالبان دانسته میشد. در آن زمان بحث این بود که حلقات معینی در ارگ ریاست جمهوری روابط پنهانی با طالبان دارند و برنامه واگذاری مناطق به این گروه را در دستور کار قرار دادهاند. در واقع به کارگماری ظریفه در میدان وردک بیشتر یک پروژه اطلاعاتی-تبلیغاتی بود تا از یک طرف مخالفان طالبان اغفال شوند و خطر روبه تزاید نزدیکی طالبان به کلانشهرها احساس نشود و از جانب دیگر، روابط پنهانی با طالبان از طریق عوامل همچون ظریفه تامین شود.
2- اتهام روابط فساداندود ظریفه با مافیای قدرت و قومیت در دوره جمهوریت
اتهام دیگری که به ظریفه وارد است این است که او نه بدلیل ظرفیتها و استعداد کاری بلکه به دلیل روابط سیاسی و شخصی و براساس تعلقات تباری با تیم ارگ، به سمت شهرداری میدان وردک گماشته شد. در آن زمان این امر معمول پنداشته میشد که شماری از زنان براساس روابط شخصی و حتا جنسی با نزدیکان اشرف غنی در سمتهای مهم گماشته میشدند.
3- ظریفه غفاری نماینده زنان مظلوم و بیدفاع افغانستان نیست
در بیش از چهار سالی که طالبان به قدرت برگشتند، ظریفه غفاری هیچگاه در صف زنان معترض به سیاستهای طالبان قرار نگرفته است. در این مدت تشکلهای مختلف اعتراضی زنانه در برابر سیاستهای زنستیزانه طالبان شکل گرفت که ظریفه در هیچ یک از این تشکلها نبوده است. زنان معترض افغانستان بارها اعلام کردهاند که ظریفه نه تنها در جمع آنان نیست بلکه در تبانی آشکار و پنهان با طالبان در صدد سبوتاژ حرکتهای دادخواهانه زنان افغانستان نیز میباشد.
4- احتمال اینکه غفاری در سفر به اسراییل ماموریت پنهان برای طالبان داشته باشد
نکته قابل بررسی دیگر که در گزارش ایراف مغفول واقع شده، روابط پنهان اسراییل و طالبان است. قویاً این احتمال وجود دارد که ظریفه ماموریتی از جانب طالبان در اسراییل داشته باشد که تحت پوشش یک برنامه زنانه و حقوق بشری انجام میشود. طالبان از زمان برگشت شان به قدرت، بارها متهم به داشتن روابط با اسراییل شدهاند. ایران چون خود نگاه خصمانه به اسراییل دارد و این خصومت را جنبه دینی وعقیدتی هم میدهد، به این تصور است که طالبان نیز چنین نگاهی به اسراییل دارند. در حالی که سخنگویان طالبان بارها اعلام کردهاند که دلیلی به مخاصمت با اسراییل نمیبینند. البته چون رابطه داشتن با اسراییل در جامعه دینی افغانستان حساسیتبرانگیر است، طالبان از افشا شدن رابطه شان با اسراییل بیم دارند.
با توجه به نکات فوق، میتوان این ایراد را به گزارش ایراف گرفت که بجای خشمگین شدن بالای زنان ستمدیده افغانستان و ترویج این تصور که گویا زنان ستمدیده از سیاستهای طالبان برای احقاق حقوق شان به دامن اسراییل سقوط کرده و به زعم نگارنده گزارش، سوراخ دعا گم کردهاند، باید به عمق مسایل توجه کنند.
متاسفانه در خیلی از موارد دیده میشود که نگاه رسانههای ایران به مسایل افغانستان عمق چندانی ندارد. آنان بسیار سرسری و سطحی مسایل را نگاه میکنند. البته با توجه به سیاست حمایتی ایران از طالبان، رسانههای ایران نیز به تبعیت از سیاست دولت، کمتر تمایل دارند که چهره ضد ایرانی و دوست اسراییل طالبان را ببینند. در همین گزارش نیز تا اینکه ظریفه مورد نقد قرار گیرد و اشاره به روابط پنهانی او به طالبان شود، زنان مظلوم افغانستان در مظان بدبینی قرار گرفتهاند.
یادآوری این نکته ضروری است که ظریفه غفاری به لحاظ قومی پشتونتبار است و تعلقات قومی باعث شد که او در دوره جمهوریت نیز مورد توجه تیم قومگرای اشرف غنی قرار گیرد و اکنون در رژیم طالبان نیز به همان دلیل مورد توجه است و مثلا میتواند به کابل سفر کند و از طالبان حذر نکند.
برخی از حلقات پشتونی ادعا میکنند که اجداد شان با بنی اسراییل هموندی داشته و براساس همین ادعاها آنان طالبان را تشویق به برقراری روابط با اسراییل میکنند.
ادعاهای مقامهای پاکستانی نیز در این زمینه نیازمند بررسی است که اسراییل و هند را به تبانی و همکاری با هم برای ضربه زدن به وسیله گروههای نیابتی از جمله طالبان به خود متهم میکنند.
اگر یادآوری کنیم که چگونه ظریفه غفاری از سوی بی بی سی در فهرست صد زن برتر جهان قرار گرفت و وزارت خارجه امریکا برایش لقب زن شجاع را داد، بیشتر به روابط پنهانی او با شبکهها و بنگاههای اطلاعاتی و تبلیغاتی غرب پی خواهیم برد. همان هایی که هم حامی طالبان هستند و هم حامی اسراییل.
البته یادآوری نکات بالا به این معنا نیست که دیدگاه نویسنده ایراف از نقطه نظر محرز نبودن صلاحیت اخلاقی اسراییل در دفاع از حقوق زنان، نادرست باشد. آنچه را نویسنده ایراف مطرح کرده از زاویهای که نویسنده نگاه کرده، درست است. در واقع نکات ذکر شده انتقاد نویسنده ایراف را عمق و پهنا میبخشد.