خبرگزاری پورانا

PNA

سایه‌ی اجتماعی؛ طالبان و پایگاه بگرام

مهم ترین خبر های هفته

تحلیل های داغ هفته

خبرگزاری پورانا نوشته‌های برتر پیرامون مسائل مهم سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و…را از صفحات اجتماعی گزینش و در بخش «نظرها» به نشر می‌رساند. مسوولیت نوشته‌ها بدوش نویسندگان است.
………………………………………………………………

سایه‌ی اجتماعی؛ طالبان و پایگاه بگرام

سایه بخشی از قلمروی روان است. قلم‌رویی که روانِ فردی همه‌ آن‌چیزهایی را که نمی‌خواهد ببیند یا نمی‌تواند بپذیرد، به آن تبعید می‌کند: خشم‌های فروخورده، نفرت‌های پنهان، امیال ممنوع، ضعف‌ها و ناکامی‌ها، همه در این تبعیدگاه‌ی خاموش جمع می‌شوند. سایه دشمن ما نیست؛ بلکه زندگی سرکوب‌شده‌ای است که به‌جای نابودی، در تاریکی ادامه می‌دهد. این مفهوم برای اولین بار توسط کارل گوستاو یونگ (۱۹۱۰‑۱۹۳۰) مطرح شد و مورد توجه روانشناسان تحلیلی قرار گرفت. انکارِ سایه، فقط آن را نیرومندتر می‌سازد؛ خشم انباشته در سایه خاموش نمی‌ماند، بلکه روزی در قالب انفجار، رویا، توهم، یا حتی رفتار غیرمنتظره سر بر می‌آورد. یونگ می‌گوید: «نقاب یا پرسونا همان چیزی است که ما به جهان نشان می‌دهیم، اما پشت این نقاب سایه‌ای نشسته است که با واقعیت وجودی ما در تضاد است.» انسان اگر با سایه‌ی خود مواجه نشود، دیر یا زود دچار کودتای درونی می‌شود: نیروهای سرکوب‌شده علیه او عمل می‌کنند.

سایه‌ی اجتماعی

آنچه در روان فردی اتفاق می‌افتد، در مقیاس بزرگ‌تر جامعه هم تکرار می‌شود. جامعه نیز سایه دارد؛ سایه‌ای که حاصل بی‌عدالتی‌های سرکوب‌شده، اعتراض‌های خفه‌شده و خشم‌های بی‌صدایی افراد است. این مفهوم «سایه اجتماعی» بعدها توسط شاگردان و پیروان یونگ، از جمله ماری لوین، در دهه ۱۹۸۰ توسعه یافت و تمرکز بر جنبه‌های جمعی و فرهنگی یافت. اگر افراد یک جامعه بارها و بارها با بی‌عدالتی، فقر، فساد و بی‌قدرتی روبه‌رو شوند، امّا نتوانند آنها را به آگاهی بیاورند، این تجربه‌ها در «تاریک‌خانه‌ی جمعی» ذخیره می‌شوند. نتیجه‌ی آن شکل‌گیری یک سایه اجتماعی هولناک است. چنان‌که، یونگ عقیده داشت: «آنچه را که در دیگران تاب نمی‌آوریم، بخشی از خود سرکوب‌شده‌‌ی ماست.» همین قاعده در سطح جامعه هم صادق است: هیولایی که در بیرون می‌بینیم، انعکاسی‌ست از تاریکی‌هایی که در درون قسمتی از انسان‌های جامعه‌ی ما انکار شده اند. طالبان به‌مثابه‌ی فُرمِ کاملی از جنایت‌ها، نمونه‌ا‌ی از سایه اجتماعی ماست.

طالبان به‌مثابه سایه‌ی جمعی

بسیاری از شهروندان افغانستان چشم بر بی‌عدالتی‌ها و جنایت‌های طالبان بستند؛ از ترس بی‌کاری، فقر، یا هم‌سویی با نسبت‌های نژادی ‌و قومی؛ اجازه دادند سایه‌ی جمعی‌ای شکل بگیرد که اسم شناس‌نامه‌‌ای اش‌ «طالب» است. طالبان هیولایی بیرونی نیستند؛ بلکه نماد نیروهای سرکوب‌شده‌ی کسانی است که چشم بر جنایات طالبان به‌دلایل سیاسی یا قومی بستند؛ نماد انکارها، ترس‌ها و امیالی که ما مجال بازشناسی و درمانشان را نداشتیم. وقتی به طالبان می‌نگریم، در واقع به تماشای بخشی از مردمان جامعه‌ای خود می‌نشینیم. طالبان سایه‌ای است که از درون ما سر برآورده، اما در بیرون عینیت یافته است. یونگ هشدار داده‌بود‌: «تا زمانی که هر فرد سایه‌ی خود را نشناسد، شناخت سایه‌ی جمعی ممکن نیست.» جامعه‌ای که از رویارویی با زخم‌های فردی فرار کند، دیر یا زود مجبور است با هیولایی روبه‌رو شود که خودش ساخته است. طالبان همان هیولاست که در هیأت حاکمه کوتاه کرده‌است‌.

بازتاب بگرام در «سایه اجتماعی»

طالبان امروز وقتی بر مسأله بگرام سر و صدا می‌کنند و آن را در روایت «استقلال و حراست از خاک» می‌پیچند، در واقع سایه‌ی خودشان را می‌پوشانند. سایه‌ای که شامل وابستگی‌های بیرونی، معامله‌گری‌های سیاسی و سرکوب داخلی است. بنابراین، هیاهوی بگرام دفاع از استقلال نیست؛ بلکه بازتاب همان سایه‌ی سرکوب‌شده است که اکنون در قالب شعار ملی‌گرایی، خودش را تطهیر می‌کند. در واقع، طالبان با بگرام چیزی را فریاد می‌زنند که نمی‌خواهند دیده شود: همان تاریکی‌های درونی‌شان که بر روان جمعی افغانستان تحمیل گردیده و پرسونای‌ جمعی را ناجور ساخته‌است. بنابراین، طالبان به جای فهم و مواجهه با این گوشه‌ی تاریک خود و جامعه، به فرافکنی روی آورده‌اند. هیاهوی بگرام و تفسیر آن به‌عنوان دفاع از استقلال، در واقع تلاش برای پنهان کردن تراماها و سرکوب‌های خودشان است. با فریفتن جامعه از طریق شعارهای ملی‌گرایانه، آنان توانسته‌اند بخش قابل‌توجهی از مردم را همسو با روایت خود کنند، در حالی که این هم‌سویی نه محصول آگاهی، بلکه نتیجه‌ی انکار و مدیریت سایه‌ جمعی است. در این فرآیند، مردم به‌طور ناخواسته در بازتولید و مشروعیت‌بخشی به هیولای سایه‌ای طالبان مشارکت می‌کنند و خود نیز بخشی از همان پرسونای جمعی ناهمگون می‌شوند که سایه‌های سرکوب‌شده را از دیدن پنهان نگه می‌دارد. آنانی‌که به‌هر دلیلی پشتِ روایت طالبان در مسأله بگرام ایستاده‌اند‌، بخشی از سناریو و مواد سوخت تبلیغاتی طالبان در قالب ملی‌گرایی قرار خواهند گرفت‌.

………………………………………………

نویسنده: شکیب انصاری، نویسنده و فعال اجتماعی

برگرفته شده از: صفحه فیسبوک شکیب انصاری

سایر مقالات پیشنهادی پـــــــــورانا

عضویت در خبر نامه پورانا

جهت عضویت در خبر نامه فرم زیر را پر نمایید.