خبرگزاری پورانا

PNA

پنج نکته در باره شکایت علمای پاکستان از شاگردان «تنبل» و «گستاخ» شان-طالبان!

مهم ترین خبر های هفته

تحلیل های داغ هفته

حافظ محمد طاهر محمود اشرفی، رییس شورای علمای پاکستان گفته کسانی که با «قل هوالله» آشنا نیستند، علیه پاکستان فتوا صادر می کنند. او نظام پاکستان را شرعی و اسلامی خوانده و خطاب به طالبان گفت که از مداخله در امور پاکستان دست بردارند.

آقای اشرفی روز یکشنبه ۲۳ سنبله/شهریور، در همایشی به تندی از طالبان افغانستان انتقاد کرده و گفته که این گروه باید از استفاده از خاک خود توسط هند و اسرائیل برای مداخله در بلوچستان و خیبرپختونخوا جلوگیری کند.

او خطاب به طالبان گفته است:« ما شاگرد شما نیستیم، بلکه شما شاگرد ما هستید و ما از شما یاد نگرفتیم، شما از ما یاد گرفتید.»

رییس شورای علمای دینی پاکستان که نماینده ویژه نخست‌وزیر پاکستان در امور هماهنگی بین ادیان و خاورمیانه هم است، افزوده است:«جنگ‌هایی را که شما[طالبان افغانستان] برده‌اید، به خاطر قربانی‌های ما بوده است. به خدا قسم رهبران شما این را می‌دانند و اگر شما آگاه نیستید، بپرسید: آیا ممکن است ما جنگ شما را ببریم اما نتوانیم از وطن خود دفاع کنیم؟»

در اظهارات رییس شورای علمای پاکستان چند نکته قابل تأمل به شرح زیر نهفته است.

  • وابستگی طالبان به پاکستان و نقش مربی و ایجادگر پاکستان در نسبت به طالبان

در این شکی نیست که طالبان زاده پاکستان و پروژه‌ای برای تحقق اهداف سیاست منطقه‌ای پاکستان‌ بوده‌اند. این گروه در پاکستان علیه حکومت وقت افغانستان ساخته و پرداخته شد. پاکستان پس از ایجاد طالبان، برای تامین مالی آنان حمایت کشورهای عربی و غربی را نیز جلب کرد. بنابراین، رییس شورای علمای پاکستان راست می‌گوید که طالبان شاگردان علمای دینی پاکستان هستند و آنان جایگاه مربی و مرشد نسبت به  طالبان افغانستان دارند. آنان طالبان را تربیت کرده و برای تخریب و کشتار به افغانستان فرستادند. آنان علیه حکومت افغانستان در آن زمان فتوا دادند و طالبان را مامور اجرایی کردن فتاوای خود کردند. اظهارات آقای اشرفی همه اتهام‌ها بر پاکستان در خصوص حمایت از تروریزم و جنگ افروزی در افغانستان را تایید می‌کند. این واقعیت چنان بدیهی است که نیاز به تایید و اذعان مقام‌های پاکستانی ندارد. گرچه مقام‌های پاکستان در گذشته نیز اعتراف کرده‌اند که ایجاد طالبان و حمایت از این گروه یک اشتباه راهبردی بوده است.

 

  • اعتراف به اینکه پاکستان نقش مهم و مخربی در جنگ و بی‌ثباتی در افغانستان داشته است

از سوی دیگر، اظهارات رییس شورای علمای پاکستان موید این مدعاست که پاکستان نقش مخربی در افغانستان داشته است. چون طالبان در افغانستان همیشه به عنوان یک گروه خشن و ویرانگر شناخته می‌شوند. این گروه با سیاست‌های جهولانه و دیکته شده از بیرون تمامی ارزش‌ها و پیوندهای ملی میان اقوام در افغانستان را از بین برده است و بسان بلدوزر در تخریب‌گری عمل کرده است. امروزه هر چه افغانستان ندارد، بخشی زیادی از عوامل آن به  طالبان و جنگ این گروه بر می‌گردد. طالبان در بیست سال دور جمهوریت علیه نظامی جنگیدند که هم مشروعیت گسترده داخلی داشت و هم مشروعیت بین‌المللی. جنگ طالبان در این مدت فقط و فقط به دیکته و دستور اجانب صورت گرفت که پاکستان در این میان نقش مرکزی و محوری داشت. با توجه به اینکه پاکستان نقش مخربی در صلح و ثبات و توسعه در افغانستان داشته است، این اظهارات آقای اشرفی متناقض است که امروز از طالبان مثلا میخواهد که در امور پاکستان مداخله نکنند. چگونه تا دیروز پاکستان مجاز بود که به وسیله کمک به طالبان در ویرانی افغانستان به صورت مستقیم مداخله کند اما امروز طالبان این حق را ندارند؟ واضح است که در اینجا منظور ما تایید رفتارهای جنگ افرزوانه طالبان نیست، بلکه  منظور این است که پاکستانی‌ها مجاز به ارایه درس اخلاق به دیگران منطقه‌ای نیستند. زیرا آنان به قدر کافی اهل مداخله در امور دیگران بوده‌اند و شاید طالبان نیز رسم مداخله در کارهای دیگران را از پاکستان آموخته باشند.

  • فقر معرفت دینی طالبان

در این‌که رییس شورای علمای پاکستان، طالبان را متهم به بی‌سوادی و نفهمیدن دین کرده است نیز دو واقعیت نهفته است. از یک طرف این مدعا درست است که طالبان از نظر معرفت دینی بسیار لاغر هستند. حتا بلندپایه ترین مقام‌های این گروه فهم بسیار نادرست و معیوب از دین دارند. اما این بر می‌گردد به نحوه تدریس و آموزش علمای دینی پاکستان. در نظام معارف یک قاعده پذیرفته شده است که تنبلی و نفهمی شاگرد به استاد ربط دارد. یک استاد دانا و با سواد، شاگردان باسواد و با فهم تربیت می‌کند. در این شکی نیست که سواد دینی طالبان مساوی به صفر است  و می‌توان آنان را در دین بی‌سواد دانست اما همین بی‌سوادی به این دلیل است که آنان استادان آگاه و با سوادی نداشته‌اند. یا در واقع می‌توان گفت که پاکستانی‌ها عامدانه طالباان را بی‌سواد بار آوردند. دلیل آن این بود که اگر طالبان باسواد وفهمیده می‌شدند طبق نقشه و اجندای تخریبگرانه پاکستان علیه کشور و مردم خود قیام و قدام نمی‌کردند. افراد آگاه و با دانش برده و مطیع بی‌چون و چرای کسی نمی‌شوند و به آسانی نمی‌توان آنان را مورد استفاده ابزاری قرار داد. پس نتیجه این می‌شود که سوء قصد پاکستان برای بی‌سوادسازی طالبان امروز بلای جان پاکستان شده است. اگر آنان طالبان را آگاه و فهمیده تربیه می‌کردند شاید امروز شرایط در افغانستان و پاکستان این‌گونه آشفته نمی‌بود و مردمان دو کشور در صلح و صفا زندگی می‌کردند.

  • تمرد طالبان از ولی‌نعمت و استاد و مرشد شان

در دنیای سیاست تا حد زیادی یک امر پذیرفته است که گروه‌ها، افراد، سازمان‌ها و دولت‌ها در مرحله گرفتن قدرت یک گونه رفتار می‌کنند و وقتی قدرت را بدست آوردند طور دیگری رفتار می‌کنند. طالبان از این قاعده استثنا بوده نمی‌توانند. آنان در مرحله‌ای که برای گرفتن قدرت به کمک پاکستان نیاز داشتند، خیلی خود را سربازان سربکف و مطیع پاکستان جلوه می‌دادند. در آن مرحله طالبان با رفتار شان به پاکستان این حس را القا می‌کردند که تا مادام قیامت در خدمت اهداف پاکستان خواهند بود. اما اکنون طالبان در قدرت هستند و دیگر نیازی به اثبات وفاداری به پاکستان احساس نمی‌کنند. برعکس طالبان تلاش دارند خود را یک گروه مستقل و ناوابسته به پاکستان معرفی کنند تا در میان مردم کسب مشروعیت و اتوریته کنند.

اما طالبان برای تمرد از اوامر پاکستان و گستاخی در برابر استادان پاکستانی خود دلایل و انگیزه‌های دیگری نیز دارند. این چیزی است که غالباً در نگاه کشورهای منطقه نسبت به طالبان مورد غفلت قرار می‌گیرد. بسیاری‌ها فکر می‌کنند که طالبان صرفاً افرادی با عقاید سفت و سخت دینی اند که برای دین و خدا جنگیدند و اهداف و مطامع سیاسی و دینوی دیگری ندارند. این چهره طالبان نیز یک چهره مجعول است و البته پاکستانی‌ها ‌در برتراشیدن چنین چهره‌ای برای طالبان نقش داشتند. پاکستان در زمانش نیاز داشت که طالبان را مدافعان دین و دشمن دشمنان دین معرفی کند. اما این چهره طالبان واقعی نیست. طالبان در اعماق وجود خود یک گروه قومی با اهداف پشتونیستی است که می‌خواهد حاکمیت پشتون‌ها را در افغانستان پایدار بسازد و موانع آن را با شمشیر دین از راه بردارد. پشتونیست‌ها هم از تروریزم و هم از کشورهای منطقه در جهت تحقق اهداف خود استفاده می‌کنند. آنان مثلا پاکستان را احمق مفیدی می‌دانند که به نام دین به آنان کمک کرده است. با برگشت دوباره طالبان به قدرت، بسیاری از پشتونیست‌های جمهوریتی و ماقبل جمهوریتی نیز در اطراف آنان جمع شدند و به آنان مشوره دادند که از پاکستان فاصله بگیرند و به اهداف قومی تمرکز کنند. کرزی و غنی و خلیل‌زاد و… از این قماشند. اینها بر طالبان بی‌تاثیر نیستند. اینها می‌خواهند که هم از پاکستان کمک بگیرند و هم استقلال عمل خود را از پاکستان حفظ کنند. این سیاست در مقاطع مختلف تاریخی از سوی پشتونیست‌ها دنبال شده و یکی از عوامل بی‌ثباتی منطقه‌ای و تنش در روابط پاکستان و افغانستان نیز بوده است.

  • همدستی طالبان با هند و اسراییل(فقدان تعهد به ارزش‌ها و معتقدات دینی).

متهم شدن طالبان به همدستی با هند و اسراییل البته همان لبه تیز تکفیری است که علمای دینی پاکستان هر حاکمیت سیاسی ناباب در کابل را با آن مورد حمله قرار داده‌اند. در این شکی نیست که طالبان در تلاش برای گرفتن استقلال از پاکستان به هند و هر کشور دیگری نزدیکی کرده و می‌کنند. در نگاه طالبان این حق یک دولت مستقل است که با هر دولت دیگر رابطه داشته باشد. اما پاکستانی‌ها چون طالبان را مستقل نمی‌دانند، روابط این گروه را با هند و اسراییل را معادل کفر و الحاد می‌دانند. آنان سازمان‌یافته می‌خواهند که طالبان را به چنگ گروه‌های تکفیری دیگر بندازند. هند و اسراییل در نظر بسیاری از گروه‌های افراطی اسلامی کشورهایی اند که روابط با آنان موجب کفر است. به نظر می‌رسد که علمای پاکستان تصمیم گرفته‌اند که سخت‌ترین اتهام‌ها را به طالبان وارد کنند تا زمینه محکوم کردن این گروه به سخت‌ترین مجازات را فراهم سازند. البته این بدان معنا نیست که طالبان با اسراییل و هند رابطه‌ای ندارند و براساس معتقدات دینی چنین رابطه‌ای را رد می‌کنند. چنانکه اشاره شد، طالبان حاضراند برای حفظ قدرت و بیرون شدن از زیر بار منت و فشار پاکستان دست به هر کاری بزنند. این ماهیت اصلی و واقعی قدرت است. قدرت پای هر گروهی را از حصار معتقداتش بیرون می‌کند و به درون واقعیت‌هایی پرتاب می‌کند که در زمان بی‌قدرتی آن را زشت و مذموم می‌پنداشت. طالبان مثلا با چین و روسیه نیز که از نظر گروه‌های اسلامی کفری و الحادی اند روابط خوب دارند و تلاش می‌کنند که حمایت آنان را برای بقا با خود داشته باشند.

با این حال، علمای دینی پاکستان این همه را می‌دانند. اما سوال این است که آیا آنان فکر می‌کنند که با محکومیت‌های دینی و اخلاقی می‌توانند طالبان را در مسیر  مورد نظر خود قرار دهند؟ بعید است  که آنان چنین فکر کنند. بلکه آنان با درک این‌که طالبان در مسیرهای بی‌برگشت گام گذاشته‌اند، تبلیغ علیه این گروه را آغاز کرده‌اند. این تبلیغات با آی اس آی هم‌آهنگ است.

سایر مقالات پیشنهادی پـــــــــورانا

عضویت در خبر نامه پورانا

جهت عضویت در خبر نامه فرم زیر را پر نمایید.