خبرگزاری پورانا

PNA

تأملی در نحوه پوشش خبر بازداشت فاروق اعظم در رسانه‌های ایران

مهم ترین خبر های هفته

تحلیل های داغ هفته

رسانه‌های ایران خبر بازداشت فاروق اعظم، مشاور وزارت آب و برق طالبان را طوری بازتاب داده‌اند که انگار او یکی از دشمنان سرسخت ایران بوده باشد.

پایگاه خبری-تحلیلی ایراف، در گزارشی در این مورد، فاروق اعظم را «یکی از برجسته‌ترین سیاست‌گذاران آبی افغانستان در هر دو دوره جمهوریت و طالبان» خوانده است.

در این گزارش آمده است:« فاروق اعظم، در دوره جمهوریت نیز مشاور اشرف‌غنی بود و نقش مهمی در سیاست‌گذاری آبی او برای مهار حقابه ایران و سدسازی در افغانستان داشت.»

گزارش افزوده که«آقای اعظم اهل قندهار در جنوب افغانستان است، در رشته توسعه منابع آب در انگلیس و آمریکا تحصیل کرده و خانواده‌اش در لندن زندگی می‌کند. او از معدود مقامات دوره جمهوری است که پس از فروپاشی نظام، همچنان در افغانستان ماند و در حکومت طالبان کار کرد.»

در این گزارش به نقل از«ناظران» گفته شده که «یکی از دلایل عدم تغییر سیاست‌های آبی بحث‌برانگیز افغانستان در هر دو دوره جمهوریت و طالبان، حضور فاروق اعظم در این دوره‌ها بوده است.»

چنان‌که دیده می‌شود در این گزارش لحن و ادبیاتی به کار گرفته شده که در واقع بازتابی از خشنودی بخاطر بازداشت فاروق اعظم است. گویا نویسنده می‌خواهد به صورت غیر مستقیم به این موضوع اشاره کند که مخالفان ایران در رژیم طالبان تحت فشار و پیگرد قرار می‌گیرند. «نفوذ ایران را به رخ مخاطب کشیدن» انگار هدفی است که نگارنده گزارش آن را دنبال می‌کند.

«برجسته‌ترین سیاستگذاران آبی افغانستان»، «شخصی که هم در جمهوریت و هم در رژیم طالبان سیاستگذار آبی بوده» و « کسی که حضورش دلیل ثابت ماندن سیاست آبی امساک جویانه افغانستان در قبال ایران بوده»، سه گزاره‌ای است که در این گزارش به آن تمرکز شده است. این اشاره و تمرکز تصادفی نیست.

در پرتو این گزارش به روشنی می‌توان نوع نگاه ایران به طالبان را دریافت. این گزارش اگر از یک طرف نشان می‌دهد که ایران به شدت از سیاست‌های آبی طالبان ناراض است و در واقع طالبان را با حکومت قبلی در یک ردیف قرار می‌دهد بلکه امیدواری ایران به تغییر سیاست طالبان از طریق نفوذ بالای رهبران این گروه نیز قابل شهود است. این مورد اخیر بیشتر در این گزارش معنای خود را پیدا می‌کند. انگار منابع نزدیک به ایران گفته باشند که بازداشت فاروق اعظم، دلیل فشار ایران بر طالبان است.

دلیل بازداشت فاروق اعظم در رسانه‌ها، اظهارات او در خصوص تحصیل زنان عنوان شده است. او در جریان زلزله کنر در فیسبوک از نبود داکتران زن برای کمک به زلزله زدگان انتقاد کرده بود. گفته می‌شود که دلیل بازداشت او همین اظهارات بوده است.

اما طوری که دیده می‌شود، رسانه‌های ایران طوری خبر را بازتاب داده‌اند که انگار یک چهره مخالف ایران بازداشت شده است. این در حالی است که وزیر صنعت و تجارت ایران در کابل به سر می‌برد و می‌توان میان این دو خبر ربط معنای خاصی برقرار کرد. گویا نویسنده گزارش می‌خواهد همین معنا را برساند.

در گذشته نیز گزارش هایی وجود داشته که طالبان برخی از چهره‌های مخالف ایران و پاکستان را بازداشت و یا از کار برکنار کرده‌اند.

منابع آگاه می‌گویند که ایران با ملا هبت‌الله روابط رهبر طالبان روابط نزدیک دارد و از طریق او بر چهره‌های مخالف خود در درون طالبان اعمال فشار می‌کند.

اما نه در گزارش ایراف و نه تا کنون مقام‌های ایرانی یا طالبان اشاره‌ای به دلایل بازداشت فاروق اعظم نداشته‌اند. آنچه اکنون هویدا است این است که حلقات در ایران از بازداشت فاروق اعظم خشنودند.

به عنوان یک تبصره کوچک در خصوص این خشنودی و امیدواری باید گفت که حتا در صورت درست بودن فرضیه ارتباط بازداشت فاروق اعظم با نفوذ و فشار ایران، این اقدامات از جانب طالبان ترفند مقطعی و فریبنده‌ای بیش نیست. طالبان مشاوران خارجی و داخلی زیادی دارند که از عمق دل مخالف ایران اند و ایران را مانعی فرا راه تحقق برنامه‌های قومی خود درافغانستان می‌دانند.

گرچه ایران در افغانستان سیاست فرهنگی مبتنی بر حمایت از فارسی و اقوام فارسی زبان نداشته و بیشتر تحت عنوان «ریالیزم سیاسی» تلاش کرده با حاکمیت‌های پشتونی در کابل کار و تعامل کند و یا هم در مسیر شیعی‌گری به حمایت از گروه‌های شیعه مذهب در مقاطعی اهتمام ورزد، اما هستند حلقات قدرتمندی در درون طالبان و در میان پشتون‌ها که همواره ایران را خصم می‌پندارند. این خصم پنداری از آنجا منشأ می‌گیرد که حلقات پشتونیست برنامه‌ای برای پشتونیزه سازی افغانستان در دست اجرا دارند و در مسیر تحقق این برنامه ایران را مانع می‌دانند. آنان معتقدند که ممکن سیاست ایران یک روزی تغییر کند و این کشور را به بازوی اقوام فارسی زبان افغانستان مبدل کند.

در واقع می‌توان گفت، آنگونه که برخی از افراد و جریان‌های سیاسی در ایران، امریکا و انگلیس را در پشت سر ایران‌ستیزی و ایران‌هراسی در افغانستان می‌بینند، در واقعیت امر ایران‌ستیری و ایران‌هراسی یک برنامه و تفکر داخلی(پشتونی) است. البته که امریکا و انگلیس کوشش می‌کنند که از همچو تفکراتی حمایت کنند اما ریشه و بنیاد این تفکرات خارجی نه بلکه داخلی است و به منازعات دیرینه و تاریخی فرهنگی-تمدنی در افغانستان و منطقه ارجاع می‌دهد.

افغانستان از نقطه نظر فرهنگی-تمدنی یک کشور فارسی زبان است. حدود هفتاد درصد جمعیت افغانستان را اقوام فارسی زبان تشکیل میدهند و ۹۰ درصد مردم افغانستان به زبان فارسی تکلم می‌کنند. فارسی زبان بین‌القومی در افغانستان است و آثار تاریخی نیز نشان می‌دهد که افغانستان سرزمین فارسی‌زبان‌ها است. اما پشتون‌ها در صد سال اخیر علیه این واقعیت مسلم تاریخی قدم علم کرده‌اند و به کمک امریکا و انگلیس و روسیه و هر قدرت خارجی دیگر تلاش کرده‌اند تا این برنامه را اجرایی بسازند.

ایران بجای آنکه سیاست خارجی خود را در محور فرهنگ و تمدن فارسی ساماندهی کند، بیشتر در یک رویکرد ایدیولوژیک که «دین‌گرایی نمادین» و «دشمنی با امریکا و غرب» محورهای آن را تشکیل می‌دهد، عملاً پشت اقوام فارسی زبان خارج از ایران امروزی را خالی کرده و حتا در بسیاری ازمواقع همکار و همدست دشمنان داخلی و خارجی فارسی در افغانستان شده است. این چیزی است که سیاست ایران را در افغانستان بی‌اثر ساخته و در چرخه باطل و معیوبی از تحولات صوری قرار داده است. حرف حالا مثلا بجایی کشیده که بازداشت یک موسفید فرتوت از سوی طالبان که هیچ نقش اجرایی ندارد، مایه سرور رسانه‌های ایران می‌شود و نزدیک است آن را یک پیروزی بزرگ در سیاست شرقی ایران معرفی کنند!

نویسنده: بهرام بهین

سایر مقالات پیشنهادی پـــــــــورانا

عضویت در خبر نامه پورانا

جهت عضویت در خبر نامه فرم زیر را پر نمایید.