خبرگزاری پورانا

PNA

عصاره طالبان دیگر امیرمحور نیست

مهم ترین خبر های هفته

تحلیل های داغ هفته

خبرگزاری پورانا نوشته‌های برتر پیرامون مسائل مهم سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و…را از صفحات اجتماعی گزینش و در بخش «نظرها» به نشر می‌رساند. مسوولیت نوشته‌ها بدوش نویسندگان است.
………………………………………………………………

چند روز گذشته بود و هنوز جای مشت‌ و لگدهایی را که با خلوص نیت بر من فرود آورده بودند حس می‌کردم؛ قفسه‌ی سینه‌ام می‌سوخت و سرم سنگین بود. اما درد جسمی چیزی نبود در برابر حس تحقیری که با هر ضربه و هر کلمه بر روانم می‌کوبیدند. ناجوانمردانه بود که آدمی را با دست و پای بسته، پنج‌_ شش نفری زیر لت‌وکوب بگیرند.
دو سه روز گذشته بود و هنوز هیچ وصف جرمی برایم تعیین نشده بود. اتهامات در میان بدترین جرم‌های حکومت اسلامی در نوسان بود. آنها دنبال سنگین‌ترین عنوان می‌گشتند؛ ارتداد و الحاد را که مسلم می‌دانستند، بحث اصلی این بود که مرا متهم به دعوت به الحاد کنند. این اتهام را با چندین ریزجرم دیگر رنگ و لعاب دادند: تبلیغ علیه حکومت الهی، توهین و تحقیر زعمای امارت (از شیخ ندیم، سراج حقانی و…)، بچه‌باز خواندن سربازان امارت، و البته توهین به حجرالاسود ــ که انصافاً توهین نبود.
با هر نفس، تیر کشیدن سینه‌ام یادم می‌آورد چه بر سرم آمده است، اما آن‌چه بیشتر آزارم می‌داد نگاه تحقیرآمیزشان بود که در پشت هر رفتار و گفتارشان پنهان بود. مأموری که مرا از شعبه‌ی انتک امنیت وزارت داخله تحویل گرفت و به ریاست ۰۳۱ استخبارات منتقل کرد، جوان باسواد و دانش‌آموخته‌ی ماستری حدیث در پاکستان بود. به او گفتم:
«شیخ صایب حکم داده شکنجه ممنوع است، پس چرا چنین کردید؟»
منتظر هر پاسخی بودم جز این‌که بگوید: «فرمان امیر لزوماً واجب نیست!»
اگر این حرف را منتقدان طالبان می‌گفتند، قابل هضم بود؛ اما وقتی مأمور رسمی امارت چنین می‌گوید، معلوم است ریشه‌ی این نگاه عمیق‌تر از ان چیزیست که من فکر میکردم. او دلایل خودش را داشت، ولی این‌که وجوب امر الهی «اولی‌الامر منکم» را به مستحب تقلیل داد برایم شگفت‌انگیز بود. اطاعت از امر امیر پس از امر خدا و رسول «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی‌الامر منکم» در تمام حرکت‌های اسلامی واضح روشن است.

وارد بحث‌های فقهی نمی‌شوم، اما یک تفاوت برایم روشن شد: شیخ هبت‌الله کاریزما و اتوریته‌ی ملا عمر را ندارد. امر ملا عمر با یک مکتوب دست‌نویس در سراسر حکومت طالبان، کمتر از نص صریح قرآن تلقی نمی‌شد و همه بی‌چون‌وچرا اطاعت می‌کردند. ولی حالا، یک مأمور جوان استخبارات آشکارا از فرمان شیخ سر باز می‌زند و حتی برای کارش توجیه منطقی دارد.
من که در مدارس دینی و جهادی دوره‌ی نخست طالبان درس خوانده بودم، مطمئنم اگر آن زمان کسی چنین سخنی می‌گفت، شخصاً سر از تنش جدا می‌کردم.
در این لحظه فهمیدم چرا شیخ این‌همه بر اطاعت از خود تأکید می‌کند: عصاره‌ی طالبان دیگر امیرمحور نیست. در دوره‌ی جدید، اطاعت محض از امیر کم‌رنگ شده است؛ به همین دلیل بعدها در زندان‌های مختلف، بسیاری از «امارتی‌های اعتقادی» را دیدم که فقط به جرم سرپیچی از فرمان امیر زندانی بودند.
این امیرمحوری حتی از سوی داعش هم به چالش کشیده شده است. آنها می‌گفتند امیر طالبان دیگر قدسیت دینی ندارد و صرفاً یک نقاب و ابزار سیاسی است. در گفت‌وگویی که با یکی از داعشی‌ها داشتم، آخر صحبتش جمله‌ای گفت که در ذهنم حک شد:
«طالبان اسلام را به نفع آمریکا مصادره کرده‌اند؛ آنها مرتدند.»
دیگر ادامه ندادم. این نگاه برای من دیرهضم بود، در ذهنم چرخید که اگر طالبان از نگاه او مرتدند، پس من چه هستم؟
در آن اتاق کوچک سه نفره، منِ متهم به ارتداد و سه داعشی یک نقطه‌ی مشترک داشتیم: همه‌ی ما ضدطالب بودیم.
……….
نویسنده: رسول پارسی، پژوهشگر و منتقد دینی که تازه از زندان طالبان رها شده است.
برگرفته شده از: صفحه فیسبوک رسول پارسی

سایر مقالات پیشنهادی پـــــــــورانا

عضویت در خبر نامه پورانا

جهت عضویت در خبر نامه فرم زیر را پر نمایید.