خبرگزاری پورانا

PNA

چهره‌ای زشت قوم گرایی در سیمای خلیلزاد

مهم ترین خبر های هفته

تحلیل های داغ هفته

بسیا کم اتفاق می‌فتد که در مورد فرد و اندیشه او بنویسم؛ مگر این که بسیار خود را در تنگا ببینم. از نظر من، قلم نباید خود را درگیر موضوعات و مباحت کوچک و اختلاف بر انگیز کند؛ اما گاهی چنان پیش می‌آید که برای روشن سازی تاریکی‌ها باید چراغی روشن کرد؛ هر چند جمعی تاریکی را دوست داشته باشند. وقتی این جا در مورد آن چهره زشت قوم گرایی می‌نویسم، امکان نداشت که از سیمای آن در قالب فردی به درشتی خلیلزاد نام نبرد. ایشان یکی از نام آشناترین و درشت‌ترین مهره‌ای قوم گرایی در چندین دهه افغانستان است. در تازه ترین مورد ایشان از دعوت مخالفان گروه تروریستی طالبان توسط پاکستان؛ ظاهرا با نیت خیرخواهانه انتقاد داشته است. این انتقاد، به واکنش‌های مواجه شد و بسیاری آن را برگرفته از انگیزه قومی ایشان دانستند. این کنش خلیلزاد نه تازه‌ترین و نه اولین حمایت غیر مستقیم ایشان از هم گروه قومی طالب و غیر طالب شان می باشد. ایشان دست طولا و بالای در حمایت از رویکرد قومی دارد که در یک مقاله تحلیلی، نمی‌شود خلاصه کرد. من در این مقاله بسیار گذرا به رویکرد قومی- قبیله‌ای ایشان در تحولات سیاسی افغانستان و فراتر از آن می‌پردازم و سخنان خود شان را گواه می‌آورم. می‌دانم، که ایشان همیشه ادعای روشنفکری کرده و بیان داشته که در قید و بند مسایل قومی نیست؛ اما شواهد چیزی دیگری می گوید. بر این اساس در این مقاله تلاش کردم، نه همه موارد؛ بل که آن موارد که به خاطرم رسید و مشاهده کرده بودم، بیاورم تا قضاوت ما در تاریخ و برای نسل‌های پسینی شفاف و واقعی باشد.
خلیلزاد در بن و قبل از آن
زلمی خلیلزاد در دور اول طالبان در نشریه واشنگتن پست که در شش اکتبر ۱۹۹۶ نشر شده است از آنها حمایت کرده است. ایشان حکومت امریکا را تشویق کرده تا دوباره در مسایل افغانستان درگیر شده و اضافه کرده که او مطمئن است که طالبان به امریکا برای درگیر شدن دوباره شان خوش آمدید خواهد گفت. ایشان آنجا نوشته که طالبان مثل جمهوری اسلامی عمل خلاف ایالات متحده نخواهد داشت و بیشتر شبیه مدل سعودی می باشد. مواردی که در امتداد تاریخ برخلاف آن ثابت شد. ایشان در کتاب فرستاده خود نیز از اذعان داشته است که از طالبان امید داشته است. ایشان در مصاحبه‌ای در دفاع از آن تصمیمش گفت که با روی کار آمدن طالبان در دور اول از آنها امید داشته که صلح و آرامی را می آورد. پرسش این است که چرا ایشان فقط از یک جریان تندرو و بدوی که از ابتدا با ارزش های انسانی مخالف بوده است؛ امید داشته و مشوق برقراری روابط امریکا با آنها بوده است؟ چرا چنین امیدی هیچ وقت از جریان های غیر افغان- پشتون نداشته است؟ خلیلزاد در صفحه ۱۰۵ کتابش در مورد دور اول حاکمیت طالبان از تلاشش برای توافق با این گروه یاد می کند و می‌نویسد:” من باور داشتم اگر ثابت شد که توافق [با طالبان] غیر عملی است، ایالات متحده باید تغییر رژیم را با ائتلاف و پشتون‌های تبعیدی مورد بررسی قرار دهد.” در ادامه او به صراحت از عدم اعتمادش به ائتلاف شمال می نویسد و این که پشتون ها از قرن هفده به باور ایشان نیرو سیاسی مسلط بوده و بزرگترین گروه قومی است. ایشان خود، نیت درونی خود را بارها در گفت و گوها یا نوشتارش بیان کرده است و دغدغه اصلی ایشان نه ارزش های مدرن و انسانی بل که حاکمیت پشتون ها بوده است، سوای از آن که چه رنجی انسان‌ها با هژمونی قومی متحمل می‌شود و تاکنون دیده است. بر اساس کتاب فرستاده، ایشان در جلسه بن، نقش اساسی در به قدرت رساندن حامد کرزی به حیث یک پشتون بازی کرد. صفحه ۱۲۶ ایشان بر خلاف واقعیت افغانستان با رییس جمهور بوش از استحکام هویت افغانی سخن گفت ص ۱۱۴ و آن چه که برخلاف ادعای ایشان در جنگ با شوروی و میان گروهی مجاهدین بر اساس هویت قومی تبارز یافته بود.
خلیلزاد و دولت کرزی- غنی
خلیلزاد زمانی که سفیر امریکا در افغانستان بود برای استحکام یک حکومت مرکزی و تک قومی نهایت تلاش کرده است. او در کتابش از جلسه هر روزش با حامد کرزی می گوید. ایشان از مشورت یا در واقع رهنمایی‌اش با کرزی د‌ برخورد با ائتلاف شمال، دوستم و اسماعیل خان واضح سخن گفته است. به باور خلیلزاد در دوره که ایشان سفیر بوده است، کار سفارت امریکا کار عادی نبوده و از عادی شدن آن سفارت بعد او، اظهار نگرانی داشته است. ص ۲۳۵ یعنی نقش ایشان در استحکام پایه حکومت مرکزی با رهبریت یک افغان یا پشتون و به حاشیه کشاندن غیر افغان‌ها اساسی بوده است. ایشان از تهدید خود علیه یونس قانونی و انفجار بمب صوتی روی خانه دوستم به نیکی و با خوشحالی یاد میکند و مدام از مجاهدین و ائتلاف شمال که غیر افغان پشتون بوده است، به زبان بار منفی یاد کرده است. اما ایشان کمتر به مجاهدین پشتون- افغان پرداخته است، گویا مجاهدین غیر افغان بد و بی‌کاره؛ اما از پشتون‌ها اگر نه خوب، بد هم نیستند. خلیلزاد در کتابش کمترین بحث را در مورد هزاره ها و رهبران آنها داشته و مثل همه رویکردهای قومی تمامیت خواهان، تلاش کرده نادیده گرفته شود.
خلیلزد در دوره اشرف غنی نیز حامی ایشان بود و در پی نتیجه انتخابات جنجالی ۲۰۱۹ در کنار غنی ایستاد. امکان ندارد که ایشان به حیث نماینده ویژه امریکا نیات درونی و مشورت خود را به جانب دولتش نداشته باشد و ترغیب کننده به حمایت از یک پشتون بیرقی نباشد. همان طور که کرزی از غنی حمایت می‌کرد؛ زلمی هم به همان دلیل از ایشان باید حمایت می کرد. می دانم عبدالله عبدالله هم پشتون است؛ اما از این که درس غیر پشتونی خوانده است، به درد، خلیلزاد و همفکرانش نمی خورد. در دوره اشرف غنی، ایشان نقش مستقیم در تحولات افغانستان نداشت؛ تا این بحث مزاکره با گروه طالبان پیش آمد به قول مردم لالک ایشان چهار برگه گل کرد.
خلیلزاد در توافق نامه دوحه
خلیلزاد در واقع یکی از مهندسان برجسته در معماری دور دوم حاکمیت بدوی طالبان است. ایشان برای توافق با طالبان هم تبارش بی نهایت تلاش کرد. او در دور جهان سفر کرد تا روایت خود از گروه طالبان و این که آنها تغییر کرده است را به کرسی بنشاند. روایت تغییر طالبان، در میان قشرهای مختلف جامعه زبانزد شده بود و در حال که طالبان با سوزاندن مکاتب، انتحار میان مردم و تخریب زیر ساخت ها ادامه می داد و هیچ وقت از عمل شان نه تنها اظهار پیشمانی نداشتند (هنوزهم ندارند) بل به آن افتخار می کردند. خلیلزاد بر حکومت افغانستان فشار آورد تا پنج هزار طالب را رها سازد که در آن شرایط جان تازه به نبرد مسلحانه داد. تلاش خلیلزاد برای سفید نمایی طالبان کارساز بود و ایشان با امضای توافق نامه با ملا برادر برادر قومی و همفکر خود به طالبان روحیه و به نیروهای امنیتی افغانستان ناامیدی هدیه داد. این سخن خلیلزاد که تکرار نیز کرده است نباید فراموش شود که گفت : ملا برادر یک وطن دوست است. ایشان بار دیگر بر موضع اش در مصاحبه که در ۲۰ اکتبر ۲۰۲۴ در صفحه یوتوپ تلویزون آمو نشر شد؛ تاکید کرد. راستی وطن دوستی نزد خلیلزاد به چه معنا است؟ همه می دانم که ملا برادر یکی از بنیانگذران گروه تروریستی طالبان است. طالبان که با همه ارزش های ارزشمند بشری مخالفت دارد و از شکنجه و ظلم بر دیگران لذت می برد. ملا برادر هیچ وقت از رفتار هم گروه خود اظهار ندامت نداشته است و با آن مفتخر است؛ پس چطور می توان کسی که از آدم کشتن لذت می برد، ویرانی زیر ساخت ها را افتخار می داند، وطن دوست نامید؟ این مگر جز از دیدگاه کور قبیله‌ای ممکن است؟
خلیلزاد و واکنش شان به مسایل افغانستان
خلیلزاد افغانستان را از دریجه افغانیت یا پشتونوالی می بینید. صفحه ایکس ایشان لبریز از پیام ها و متن های است که فقط در قالب قوم گرایی افراطی قابل تعریف است. تصور ایشان از مسایل افغانستان، مثل تعداد دیگر از قوم گرایان به سکوت و فرمانبرداری، غیر افغان¬ها بستگی دارد. او چنان در این بازی آزار دهنده غرق است که آدم از خواندن متن های آن دچار روان دردی می شود. چند نمونه از ده ها نمونه این جا می آورم تا گواه بر ادعایم باشد.
خلیلزاد عمدتا در مورد ده ها گزارش جنایت طالبان خاموشی اختیار می کند. کمتر اتفاق می افتد که ایشان از وحشی گری طالبان بنویسد؛ اما چرا، گاهی وقتی نزاع دو قبیله بزرگ در میان باشد، جانب غلجایی ها را می گیرد. ایشان گاهی از تمرکز قدرت در قندهار اظهار ناراحتی کرده است، اما در کل از انحصار قدرت قبیله ای- قومی ناراحت به نظرنمی رسد. اگر واقع بین باشیم، تفاوتی آن چنانی میان ملا هبت الله درانی و میان ملا عمر غلجایی نمی بینیم؛ تازه عمر کورتر از هبت الله است، آن که در تقسیم بندی قبایل با خلیلزاد پیوند می خورد. هر دو زنان را انسان کامل نمی دانند و ندانستند؛ هر دو با ارزش های انسانی مخالفت کرده اند و هر دو حق حاکمیت به شکل بسیار انحصاری را حق افغان ها یا پشتون ها می دانند و این در عمل شان بازتاب یافته است. خلیلزاد آنجا مخالفت ناچیز دارد؛ که بحث دو قبیله پیش بیاید؛ ولی در کل با این نظام مشکل بنیادی ندارد. خلیلزاد همشه از این که به قول ایشان بعد از چهل سال امنیت امده است خوشبین است. راستش من خلیلزاد را از فریده کوچی خیلی عقب مانده تر یافتم؛ دستکم خانم کوچی می گوید که اگر امنیت همین باشد که طالبان از آن می‌گوید، در گورستان هم امنیت است.
تا جای که به خاطر دارم این خلیلزاد بود که بعد کشتن رهبر القاعده به طالبان راه را غیر مستقیم نشان داد. طالبان در واکنش به قتل هم پیمانش در کابل گیج و منگ شده بود و خلیلزاد با این جمله که ممکن برخی از طالبان از حضور ایمن الظواهری آگاه نبوده باشد، به آنها شفر داد. این سخن ایشان سبب شد، که سخن گوی طالبان بگوید؛ آنها از حضور ظواهری آگاهی نداشته است. خلیلزاد واکنش های فراوان قومی داشته است که از محدوده این متن خارج است و باید کتابی در مورد نوشت؛ اما ارزش ندارد. ایشان در صفحه ایکس در مورد مرگ شاعر پشتون مطیع الله تراپ بیانیه داده است که خیلی خوب و عالی است؛ اما چرا ایشان در مورد مرگ استاد خلیق چیزی ننوشته است. این را جز رویکرد قومی در کجا باید محاسبه کرد. ایشان از استعداد شگفت انگیز دو کودک، سمیع الله در ریاضی و موفقیت محمد عثمان در فوتبال اظهار خوشحالی کرده است که ما هم خوشحالیم و با آن افتخار می کنیم؛ اما در مورد بدست آوردن مدال طلا توسط محمد طه اسحاقی کودک دیگر چیزی به خاطر ایشان نمی آید. می بینید که کد قومی انسان را تا کجا با خود می برد.
در تازه¬ترین مورد، ایشان در مورد تخریب مجسمه امیر علی شیر نوایی توسط طالبان واکنش نشان نداده است؛ اما در صفحه ایکس‌اش از خبر بازسازی آن توسط طالبان خیلی خوشحال شده است و آن را به حیث خبر خوب بازتاب داده است. ما این کدهای قومی را خوب می شناسیم و می دانم چه کاربرد دارد. اگر ایشان در تخریب آن واکنش می داشت، ممکن قطره ای در بحر در نقد طالبان به حساب می آمد؛ اما حمایت از بازسازی آن، حمایت از حاکمیت قومی و زیگنال دادن مثبت به رفتار آنها است.
خلیلزاد و واکنش شان در مورد پاکستان با نیم نگاهی قومی
خلیلزاد واکنش های زیادی در موارد مختلف در سطح منطقه و جهان داشته است. واکنش ایشان در مورد کشورهای منطقه مثل ایران و پاکستان عمدتا برگرفته از نیم نگاه قومی ایشان به مسایل بوده، ولی گاهی با اکت و ادای دیپلماتیک و گاهی غیر دیپلماتیک بیان شده است. ایشان برای رهایی عمران خان از زندان پاکستان به ده ها متن در صفحه ایکس خود نوشته است. این متن¬ها درحمایت از رهایی عمران خان با استفاده از کاربرد واژه های چون تطبیق عدالت، بی¬عدالتی در زندان سازی عمران خان و هشدار دادن در مورد سرنوشت پاکستان نوشته شده است. او تا جای پیش رفته بود که برای فشار وارد کردن بر حکومت پاکستان باری از روابط دوستی ترامپ و عمران خان یاد کرده بود و با این کار می خواست به گونه به حکومت پاکستان و نظامیان آنها هشدار بدهد؛ که به نفع شان است؛ عمران خان را رها سازد. اما وقتی رییس ارتش پاکستان با دنالد ترامپ دیدار داشت، گویا آب داغ بر دل داغ خلیلزاد ریخته شد؛ اما سبب عقب نیشنی ایشان از خواست برادرانه¬اش نگردید. ممکن حرف خلیلزاد در تمجید از عمران خان درست باشد؛ و ممکن واقعا برای پاکستان زندانی کردن ایشان نادرست باشد و عدالت قربانی شده باشد. پرسش این است که چرا ایشان فقط در همین مورد گیر کرده است؟ هنوز دیر نشده و همه به خاطر داریم که عمران خان لابی بزرگی طالبان در سطح جهان بود و از هیچ تلاشی برای حمایت از آن‌ها دریغ نمی کرد. عمران خان خود نیز از خانواده قبایل پشتون می آید و با خلیلزاد از نظر قومی قرابت و از نظر رویکرد قومی هم سویی دارد. هر دو از بدوی¬ترین گروه زمان به دلیل هژمونی قومی حمایت می کنند. بعد از گرفتن قدرت توسط طالبان عمران هرزگاهی از آنها حمایت می کرد و رفتار آنها را مطابق به فرهنگ افغانستان می دانست و توقع داشت جهان روابط خود را با آنها عادی سازی کند. خلیلزاد و عمران خان هر دو از یک دریچه به مسئله افغانستان نگاه می کنند. خلیلزاد نه تنها یک بزرگ پشتون را در زندن می بیند، بل که در واقع یکی از حامی اصلی طالبان را از دست داده است و برای آن باید ناراحت باشد و اگر نه بحث عدالت زمینه های دیگر در جاهای دیگر نیز دارد که ایشان به آن علاقه ندارد بپردازد. اگر بحث عدالت در میان است، چرا ایشان هیچ وقت از قتل عام هزاره ها نمی نویسد و با کمپاین ستاپ هزاره جینوساید همراه نمی شود. چرا خلیلزاد دوست ندارد از کشتار مردم پنجشیر به دست طالبان و یا کوچ های اجباری مردم هزاره در بامیان و غور واکنش بدهد؟ خلیلزاد در مورد ظلم طالب بر اسماعلیه ها و تجاوز و جنایت علیه زنان توسط این گروه، عمدتا خاموشی اختیار می کند. خلیلزاد در مورد تصیم دادگاه جنایت علیه بشریت بر علیه رهبران طالبان سکوت معنادار از خود نشان داده و گویا چیزی خاصی وجود ندارد. هم¬چنان ایشان از نارضایتی رییس جمهور ترامپ در مورد سلاح های امریکا به دست طالبان و پایگاه بگرام سکوت معنا داری اختیار کرده است. اما صدای خلیلزاد در رهای عمران خان خیلی بلند است؛ ولی صدای ایشان در محکومت تی تی پی تقریبا خاموش است و من حداقل نتوانستم در زمینه چیزی پیدا کنم.
خلیلزاد می داند بستر اجتماعی و فرهنگی تی تی پی از کجا می آید و ایشان دوست ندارد؛ که کسی بگوید روی چشم این فرهنگ اجتماعی ابرو است. خلیلزاد از جنبش تحفظ پشتون ها حمایت کرده است؛ اما ایشان هیچ وقت علاقه¬ای به جنبش عدالت خواه روشنایی، تبسم و رستاخیز تغییر نداشته است. این جنبش ها چون پشتونی نبوده؛ احتمالا از نظر ایشان عادلانه هم نباید باشد. وقتی طالبان حمله تروریستی در کشمیر را محکوم کرد، خلیلزاد با باز نشر لینک آن، از آن استقبال کرد؛ اما گاهی نشد که کنش و واکنش مخالفان طالبان در موارد مشابه توسط ایشان بازنشر شده باشد. به نظر می رسد؛ از نظر ایشان مخالفت با طالبان مخالفت با اصل عدالت باشد. این همه اگر یک رویکرد قومی و قبیله¬ای نیست؛ فکر نکنم جای دیگر آن را بشود تعریف کرد.
عدم ناراحتی در چهار سالگی حاکمیت بدویت
در این آواخر خلیلزاد نه تنها از چهارسالگی قدرت طالبان اظهار ناراحتی نمی کند، بلکه گاهی از آنها به نام حکومت نام می برد. حتا ایشان بیانه دروغین طالبان در مورد عفو برگشت کنندگان را در صفحه ایکس¬اش باز نشر کرده و نیز دیدارهای طالبان با برخی مقامات کشورها را دوباره نشر می کند و به نحوی اظهار خوشحالی می‌نماید. از جانب دیگر ایشان در یازده جولای همین سال با قطع نامه مجمع عمومی سازمان ملل در مورد رفتار طالبان در صفحه ایکسش مخالفت کرده و آن را محکوم می کند. از آنجای که سخن در مورد رفتار قومی- قبیله‌ای در کل ناراحت کننده است و از جانب این متن بیشتر طولانی نشود؛ همین جا خاتمه می دهم. از خوانندگان این مقاله می خواهم برای شناخت بیشتر اندیشه و رویکرد قومی خلیلزاد سر به صفحه ایکس ایشان بزنند، تا بدانند چه در سر این شخص می گذرد. شما می توانید، متن های قومی ایشان را بخوانید؛ اما فکر کنم بهتر است فالو نکنید؛ تا نشود کسی در جانب مقابل قوم گرا شده یا هم سو با ایشان شود. این رویکرد عدالت را به مسلخ گاه می کشاند و نیم از جامعه را به زندان بدویت می فرستد. من تازه نخواستم در مورد خانم ایشان چیزی بنویسم و می دانم اگر ایشان خانم هر کس دیگری بود، آن سخنان را هرگز به زبان نمی آورد.
توضیح: این متن در ۲۲ اگست ۲۰۲۵ نوشته شده است و روزنامه‌ اطلاعات روز و هشت صبح نخواستند آن را نشر کنند.
…..
نویسنده: دیدار دوستدار، فعال سیاسی و مدنی
برگرفته شده از: صفحه فیسبوک دوستدار

سایر مقالات پیشنهادی پـــــــــورانا

عضویت در خبر نامه پورانا

جهت عضویت در خبر نامه فرم زیر را پر نمایید.