ملایعقوب وزیر دفاع حکومت خود خوانده طالبان به مناسبت ۲۸ اسد سالروز استقلال کشور از بریتانیا، گفته که«افغانها» همواره پس از دستیابی به استقلال، در حفاظت از آن ناکام ماندهاند.
وی هشدار داده که«اینبار نباید شرایطی فراهم شود که خدای ناکرده، این آزادی از دست برود.»
اشاره ملا یعقوب به آنچه او از دست رفتن«آزادی» خوانده است، نشانه نگرانی و ترس طالبان در مورد حفظ قدرت است. طالبان در عمل طوری رفتار کرده که شرایط سقوط رژیم این گروه را فراهم کرده است. یکی از عوامل و دلایل سقوط و فروپاشی رژیمهای سیاسی در افغانستان، تعصب و انحصار قومی قدرت بوده است. افغانستان یک کشور چند قومیتی است و تاکید یک قوم به انحصار قدرت، زمینه نفاق و شقاق ملی، بستر مقاومت و ایستادگی و در نهایت زمینه مداخله خارجی را فراهم میکند. طالبان بیش از هر رژیم دیگری در انحصار قومی قدرت، راه افراط را پیموده و به خشونت و سرکوب گسترده متوسل شده است.
ملایعقوب، گفته که بر محور «اسلامیت و افغانیت» انسجام جمعی صورت گیرد و«به تعصب اجازه داده نشود.» این در حالی است که همین شعار اسلامیت و افغانیت دارای تناقض جدی است و اشاره صریح به وجود تعصب قومی در رفتار و گفتار و پندار طالبان دارد. در واقع ملایعقوب یا نمیداند معنای آنچه را بیان میکند یا این است که مثل حاکمان قومگرای دیگر خود را به تجاهل میزند و بر یکسانسازی قومی منحیث یک عامل واگرایانه اما با ظاهرانه همگرایانه تاکید دارد.
واژه افغان معادل پشتون است. در افغانستان اقوام غیرپشتون که هفتاد درصد جمعیت کشور را تشکیل میدهند، با افغان خوانده شدن احساس قربانی شدن و مظلوم واقع شدن میکنند و در دوره جمهوریت چند موج اعتراض مدنی، اجتماعی و فرهنگی علیه افغان اطلاق شدن تمام شهروندان افغانستان شکل گرفت. هرچند در قانون اساسی دوره جمهوریت، به این موضوع اشاره شده که به هر شهروند افغانستان افغان اطلاق میشود اما اقوام فرهنگیان و مدافعان ارزشهای هویتی اقوام غیرپشتون میگویند که این بخش قانون اساسی مورد توافق همگان نیست و بر اثر پافشاری حلقات قومگرا در حکومت کرزی درج قانون شده و باید اصلاح شود.
شعار اسلامیت و افغانیت در دوره بیست ساله جمهوریت اخیر توسط حلقات قومگرا و پشتونیست در دولت طرح و به شکل گسترده برای آن تبلیغ شد. افغانیت به اعتقاد آگاهان امور در افغانستان، به معنای پشتونیت است و تاکید مجدانه بر افغان خواندن تمامی شهروندان افغانستان، یک رویکرد تمامیتخواهانه شوونیستی و فاشیستی است.
طالبان پیش از رسیدن به قدرت، بیشتر بر اسلامیت تاکید داشتند و اشارهای به مسایل قومی در اظهارنظرهای شان دیده نمیشد. اما اکنون رهبران این گروه به صراحت از اصطلاح افغانیت در کنار اسلامیت نام میبرند که نشاندهنده گرایش قومی آنان و فاصله گرفتن از اصول و اعتقادات دینی است. آگاهان میگویند که تاکید بر افغانیت، به معنای گرایش به قومیت، در تضاد با اصول وعقاید دینی است که تبعیض و تعصب قومی را منع میکند.
گرامیداشت طالبان از روز ۲۸ اسد، موسوم به روز استقلال کشور از بریتانیا، نیز نشاندهنده یک تناقض آشکار در رفتار طالبان است. بانی روز استقلال شاه امان الله دانسته میشود. پشتونهایی که خود را مترقی و روشنفکر میدانند، شاه امانالله را با مصطفی کمال آتاترک در ترکیه مقایسه میکنند. روشنفکران پشتون میگویند که امانالله علیه تحجر دینی ایستاد و برای همین تاج و تخت را از دست. آنان امیر حبیبالله کلکانی تاجیکتبار را که علیه حکومت امانالله قیام کرد، به شدت مورد نکوهش قرار داده و توهین و تحقیر میکنند. آنان میگویند که کلکانی با قیام علیه امانالله کشور را به عقب برگشتاند و جلو ترقی را گرفت. در منظومه فکری پشتونهای به اصطلاح روشنفکر امانالله نماد ترقی و حبیبالله نماد عقبگرد است. حالا سوال این است که چگونه طالبان با تجلیل از روز استقلال و تمجید از شخص امانالله، همزمان ادعای اسلامیت، قیام علیه حکومت غیر دینی و استقرار حکومت اسلامی را نیز دارند؟ این تناقضی است که طالبان و حامیان آنان پاسخی به آن ندارند. اگر از نظر طالبان، امانالله قابل تمجید است و حبیبالله سزاوار نکوهش، پس طالبان باید یک گروه سکولار و مخالف حاکمیت دینی باشند. در حالی که در عمل عکس این قضیه وجود دارد. طالبان خود را قیام کننده علیه نظام کفری و برپا کننده حکومت دینی میدانند.
به هر روی، طالبان در حالی که در خط ناسیونالیزم افغانی در حرکت هستند، دیگران را از آنچیزی بر حذر میدارند که موجب نفاق ملی است. در حالی که ناسیونالیزم افغانی خود از عوامل درشت نفاق ملی و بیثباتی سیاسی است.
نویسنده: بهرام بهین